هواللّه
چون به ديده حقيقت نظر شود روحانيات مطابق جسمانيات است همين طور که در عالم
جسمانی ملاحظه مي کنند فصل بهاری موسم تابستانی اوقات خزانی ايام زمستانی است
همين قسم در عالم روحانی فصولی است * ايام حضرت موسی مثل بهار بود چون بنی
اسرائيل اسير خزان شدند و در نهايت ذلت و هوان و در ظلمت جهل سرگردان يد بيضای
موسوی آنان را احساسات روحانی داد و تربيت آسمانی کرد و فيض ابر نيسانی مبذول
داشت * پس از بهار روحانی موسم تغيير کرد زمستان شد آن رونق بهاری زائل گشت به
حالت اصلی برگشتند منجمد شدند ظلمت فرا گرفت * حضرت مسيح بهار روحانی بود خيمه
در قطب آفاق زد آن احساسات روحاني را اعظم از قبل ظاهر فرمود جهان رونق بديع
يافت عالم انسانی به اهتزاز آمد * بعد باز موسم خزان شد رؤساء با امرا متفق
شدند بکلی اساس حضرت مسيح تغيير يافت اسير تقاليد گرديدند ملت مسيح اسير شدند و
رؤساء و امرا مانند علت کابوس مسلط شدند * تعاليم الهی به کلی از دست رفت و
تقاليدی رواج گرفت مثل آنکه هر گناهی به نفس پاک رؤساء مغفور مي شد و هر ظلم
واعتسافی به اقرار و اعترافی مَعفوّ مي گشت *
عالم در اين تاريکی بود و غرب در نهايت توحش و از ترقيات ماديه و ادبيه بکلی
محروم * بغتة نور محمدی درخشيد و اساس عدل الهی تأسيس کرد باديهء عرب روشن
گرديد شريعت اللّه در بيابان علم بر افراخت و اقوام متوحشه تربيت شد و ترقيات
در شريعت اللّه حاصل گشت * بعد از مدتی باز تغيير کرد تا آنکه از انوار دين
مبين اثری نماند جهل و نادانی مستولی شد *زيرا تغيير و تبديل از لوازم ذاتيه
امکان است ممکن نيست تغيير پيدا نشود لابد بعد از هر معموری مطموری است و بعد
از هر آفتابی شب يلدائی * چون ظلمات آفاق را احاطه کرد و اساس دين الهی بکلّی
بر افتاد ابداً احساسات روحانی نماند اديان عبارت از الفاظ بود از سوء استعمال
سبب کلفت گشت سبب اتحاد و اتفاق بود بهانهء نفاق شد لهذا خداوند مهربان محض
رحمت کبری باز کوکبی ساطع فرمود * از شرق، ايران صبح هدايت کبری حضرت باب ظاهر
شد پس شمع نورانی حضرت بهاءاللّه درخشيد و تعاليم بهاء اللّه ترويج گشت * دين
الهی نورانيت است حسن اخلاق است روح عالم است * اساس دين الهی آن نطقی است که
من در لندن بيان کردم آن را بخوانيد تا معلوم شود * اهل عالم ابداً باساس
امراللّه عالم نيستند اين است که جمعی از اهل معارف و علوم از دين بری شدند *
حضرت بهاءاللّه مي فرمايد اگر دين سبب اتحاد نشود عدمش بهتراز وجود است دين
بايد سبب محبت شود * دوا بجهت شفاست اگر دوائی سبب مرض گردد نخوردن آن دواء
بهتر است *
حضرت عبدالبهاء : خطابات حضرت عبدالبهاء جلد ۱ ص53-55
با دوستان خود به اشتراک بگذارید