....خدا مي فرمايد انسان را به صورت خود خلق نموديم و در انجيل جليل مي فرمايد
الاب فی الابن و الابن فی الاب *حضرت محمد مي فرمايد که خدا فرموده انسان سرّ
من است و من سرّ انسان * حضرت بهاء اللّه ميفرمايد ( فؤادک منزلی طهّره لنزولی
و قلبک منظری قدّسه لظهوری)
اين کلمات جميعا دلالت بر اين دارد که انسان به صورت و مثال الهي است * حقيقت
الوهيّت لذاته بذاته از ادراک خارج است * زيرا ادراک فرع احاطه است يعنی بايد
انسان چيزی را احاطه کند تا ادراک آن نمايد * و چون خدا محيط است محاط نمي شود
لذا ادراک محال است و ممتنع زيرا محيط اعظم از محاط است * پس ادراکات انسان که
محاط انسان است حقيقت الوهيت نيست * عقل انسان گنجايش ادراک حق را ندارد * لهذا
آنچه به تصور انسان آيد مخلوق است نه خالق صور ذهنيه انسان است نه حقيقت خارج *
زيرا در کائنات مي بينيم تفاوت مراتب مانع از ادراک است با آنکه جميع خلقند *
مثلاً جماد و نبات و حيوان هر سه مخلوقند ولی ممکن نيست که جماد ادراک عالم
نبات نمايد و نبات ادراک عالم حيوان کند و حيوان ادراک مقام انسان تواند با
آنکه هر سه مخلوقند * مثلا نبات قوه باصره و ذائقه و سامعه و شامّه ندارد و
حيوان ادراک کرويت ارض و مرکزيت آفتاب و کشف قوه برقيه و فنو غراف و تلگراف و
فتو غراف و غير ها نتواند * اين کشفيات مختص بانسان است * پس معلوم شد که رتبه
مادون ادراک رتبه مافوق نتواند *
بعد از آنکه تفاوت مراتب در مخلوق مانع از ادراک شد چگونه ميتواند حادث قديم را
درک کند و مخلوق خالق را احاطه نمايد * پس آنچه به تصور انسان در آيد خدا نيست
حقيقت الوهيت مقدس از اين است * لکن چون کائنات محتاج به فيض وجودند لابد بايد
از حضرت الوهيت فيضی صادر شود که سبب وجود موجودات گردد* لذا حقيقت الوهيت به
فيوضات اسماء و صفات اشراق بر کائنات نموده و آن فيض الهی شامل جميع ممکنات
است* مثل اينکه شعاع آفتاب فايض بر جميع اشياء ارض است جميع اشيا به فيض آفتاب
نمودار مي شود جميع کائنات ارضيه به حرکت آفتاب تربيت مي شود * ولی کائنات
سائره غير انسان به منزله حجر و مدرند در حقيقت جان ندارند انسان است که جان
دارد عقل دارد روح دارد شبهه نيست که انسان نصيبش از فيض الهی بيشتر است زيرا
ممتاز از جميع کائنات است * جماد وجود جمادی دارد لکن کما ل نباتی ندارد و نبات
وجود نباتی دارد لکن دارای قوای حسّاسه نيست کمال حيوانی ندارد * حيوان قوه
حسّاسه دارد لکن قوه عاقله ندارد * ولی انسان جامع جميع کمالات است جامع قوه
جماد و قوه نبات و قوه حيوان و فضلاً علی ذلک قوه عاقله دارد * لهذا انسان
ممتاز از جميع کائنات است چون ممتاز است از فيض شمس حقيقت بهره و نصيبش بيشتر
است علی الخصوص فرد کامل عالم انسانی که سائر افراد نسبت باو در ادنی درجه
ادراکند * آن نور حقيقت در آن فرد کامل در نهايت تلأ لأ و لمعان بلکه شمس حقيقت
بصورت و مثال و حرارت و ضياء در آن جلوه کرده * لهذا حضرت مسيح فرموده )الاب فی
الابن ) يعنی آفتاب در اين آينه ظاهر است * مقصد اين نيست که آفتاب حقيقت از
علوّ تقديس خود نزول کرده و داخل در اين آينه شده * زيرا دخول و خروج از خصائص
اجسام است و حقيقت الوهيت مقدس از اين اوصاف * بلکه مقصود اين است که انوار شمس
حقيقت در مظاهر الهيه در نهايت جلوه و ظهور است اين است حقيقت بيان الوهيت * هر
نفسی قبول ميکند هر ادراکی اذعان مي نمايد * خداوند مهربان بندگان خود را در
اعتقادات خود تکليف به اموری که خارج از دائرهء عقل است نمي فرمايد ما که
بندگان خداونديم نفسي را تکليف به امر غير معقول نمي نمائيم چگونه خداوند ما را
تکليف مي فرمايد به اموريکه عقل از ادراکش قاصر است * اين مسئله را اگر به موجب
تقاليد مسيحيين بگيريم غير معقول است * اما اگر حقيقت را تحرّی کنيم محقق و
معقول است * ملاحظه در آنچه بيان شد نمائيد اين مسئله مشروح است و کسی انکار
نکند *
حضرت عبدالبهاء : خطابات حضرت عبدالبهاء جلد ۱ ص57-59
با دوستان خود به اشتراک بگذارید