ای بندگان ، سزاوار اينکه در اين بهار جان فزا از باران نيسان يزدانی تازه و
خرم شويد . خورشيد بزرگی پرتو افکنده و ابر بخشش سايه گسترده . با بهره کسی که
خود را بی بهره نساخت و دوست را در اين جامه بشناخت . بگو ای مردمان چراغ يزدان
روشن است آنرا به بادهای نافرمانی خاموش منمائيد . روز ستايش است به آسايش تن و
آلايش جان مپردازيد . اهريمنان در کمينگاهان ايستادهاند آگاه باشيد و به روشنی
نام خداوند يکتا خود را از تيرگيها آزاد نمائيد . دوست بين باشيد نه خود بين .
بگو ای گمراهان پيک راستگو مژده داد که دوست مي آيد اکنون آمد چرا افسردهايد ؟
آن پاک پوشيده بی پرده آمد چرا پژمردهايد ؟ آغاز و انجام ، جنبش و آرام آشکار.
امروز آغاز در انجام نمودار و جنبش از آرام پديدار. اين جنبش از گرمی گفتار
پروردگار در آفرينش هويدا شد هر که اين گرمی يافت به کوی دوست شتافت و هر که
نيافت بيفسرد . افسردنی که هرگز برنخاست . امروز مردِ دانش کسی است که آفرينش
او را از بينش باز نداشت و گفتار او را از کردار دور ننمود . مرده کسی که از
اين باد جان بخش در اين بامداد دلکش بيدار نشد و بسته مردی که گشاينده را
نشناخت و در زندان آز سرگردان بماند . ای بندگان ، هر که از اين چشمه چشيد به
زندگی پاينده رسيد و هر که ننوشيد از مردگان شمرده شد . بگو ای زشتکاران آز شما
را از شنيدن آواز بی نياز دور نمود . او را بگذاريد تا راز کردگار بيابيد و او
مانند آفتاب جهانتاب روشن و پديدار است . بگو ای نادانان گرفتاری ناگهان شما را
از پی کوشش نمائيد تا بگذرد و به شما آسيب نرساند . اسم بزرگ خداوند که به
بزرگی آمده بشناسيد . اوست داننده و دارنده و نگهبان
حضرت بهاءالله : منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله ص112
با دوستان خود به اشتراک بگذارید