...الفت و التيام دليل بر تربيت مربی حقيقی است و تفرق و تشتت برهان وحشت و
محروميت از تربيت الهی * اگر معترضی اعتراض نمايد که طوائف و امم و شعوب و ملل
عالم را آداب و رسوم و اذواق و طبائع و اخلاق مختلف و افکار و عقول و آراء
متباين با وجود اين چگونه وحدت حقيقی جلوه نمايد واتحاد تام بين بشر حاصل گردد؟
گوئيم اختلاف به دو قسم است يک اختلاف سبب انعدام است و آن نظير اختلاف ملل
متنازعه و شعوب متبارزه که يکديگر را محو نمايند و خانمان بر اندازند و راحت و
آسايش سلب کنند وخونخواری و درندگی آغاز نمايند و اين مذموم است اما اختلاف
ديگر که عبارت از تنوع است آن عين کمال و سبب ظهور موهبت حضرت ذوالجلال *
ملاحظه نمائيد گلهای حدائق هر چند مختلف النّوع و متفاوت اللون و مختلف الصور و
الاشکالند ولی چون از يک آب نوشند و از يک باد نشو و نما نمايند و از حرارت و
ضياء يک شمس پرورش يابند آن تنوع و اختلاف سبب ازدياد جلوه و رونق يکديگر گردد*
چون جهت جامعه که نفوذ کلمة الله است حاصل گردد اين اختلاف آداب و رسوم و عادات
و افکار و آراء و طبائع سبب زينت عالم انسانی گردد* و هم چنين اين تنوع و
اختلاف چون تفاوت و تنوع فطری خلقی اعضاء و اجزای انسان است که سبب ظهور جما ل
و کمال است * و چون اعضاء و اجزای متنوعه در تحت نفوذ سلطان روح است و روح در
جميع اعضاء و اجزاء سريان دارد و در عروق و شريان حکمران است اين اختلاف و تنوع
مؤيد ائتلاف و محبت است و اين کثرت اعظم قوهء وحدت* اگر حديقه ئی را گلها و
رياحين و شکوفه و اثمار و اوراق و اغصان و اشجار از يک نوع و يک لون و يک ترکيب
و يک ترتيب باشد به هيچ وجه لطافتی و حلاوتی ندارد *
و لکن چون از الوان و اوراق و ازهار و اثمار گوناگون باشد هر يکی سبب تزيين و
جلوهء سائر الوان گردد و حديقهء انيقه شود و در نهايت لطافت و طراوت و حلاوت
جلوه نمايد * و هم چنين تفاوت و تنوع افکار و اشکال و آراء و طبائع و اخلاق
عالم انسانی چون در ظلّ قوه واحده و نفوذ کلمه وحدانيت باشد در نهايت عظمت و
جمال و علويت و کما ل ظاهر و آشکار شود * اليوم جز قوه کلمة اللّه که محيط بر
حقائق اشياست عقول و افکار و قلوب و ارواح عالم انسانی را در ظل شجره واحده جمع
نتواند * اوست نافذ در کلّ اشياء و اوست محرّک نفوس و اوست ضابط و رابط در عالم
انسانی * الحمد للّه اليوم نورانيت کلمة اللّه بر جميع آفاق اشراق نموده و از
هر فرق و طوائف و ملل و شعوب و قبائل و اديان در ظل کلمهء وحدانيه وارد و در
نهايت ائتلاف مجتمع و متحد و متفقند*
ای اهل عالم طلوع شمس حقيقت محض نورانيت عالم است و ظهور رحمانيت در انجمن بنی
آدم نتيجه و ثمر مشکور و سنوحات مقدسه هر فيض موفور رحمت صرف است و موهبت بحت *
و نورانيت جهان و جهانيان ائتلاف و التيام است و محبت و ارتباط بلکه رحمانيت و
يگانگی و ازاله بيگانگی و وحدت با جميع من علی الارض در نهايت آزادگی و فرزانگی
* جمال مبارک مي فرمايد همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار * عالم وجود را به يک
شجر و جميع نفوس بمنزله اوراق و ازهار و اثمار تشبيه فرمودند * لهذا بايد جميع
شاخه و برگ و شکوفه و ثمر در نهايت طراوت باشند و حصول اين لطافت و حلاوت منوط
به ارتباط و الفت است * پس بايد يکديگر را در نهايت قوت نگهداری نمايند و حيات
جاودانی طلبند * پس احبای الهی بايد در عالم وجود رحمت رب ودود گردند و موهبت
مليک غيب و شهود نظر به عصيان و طغيان ننمايند و نگاه به ظلم و عدوان نکنند نظر
را پاک نمايند و نوع بشر را برگ و شکوفه و ثمر شجر ايجاد مشاهده کنند * هميشه
به اين فکر باشند که خيری به نفسی رسانند و محبت و رعايتی و مودت و اعانتی به
نفسی نمايند دشمنی نبينند و بد خواهی نشمرند جميع من علی الارض را دوست انگارند
و اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند و به قيدی مقيد نباشند بلکه از هر
بندی آزاد گردند * اليوم مقرّب در گاه کبرياء نفسی است که جام وفا بخشد و اعدا
را درّ عطا مبذول دارد حتی ستمگر بيچاره را دستگير شود و هر خصم لدود را يار
ودود *
اين است وصايای جمال مبارک اين است نصائح اسم اعظم * ای ياران عزيز جهان در جنگ
و جدال است و نوع انسان در نهايت خصومت و وبال ظلمت جفا احاطه نموده و نورانيت
وفاء پنهان گشته جميع ملل و اقوام عالم چنگ تيز نموده و با يکديگر جنگ و ستيز
مي نمايند * بنيان بشر است که زير و زبر است هزاران خانمان است که بی سر و
سامان است در هر سالی هزاران هزار نفوس در ميدان حرب و جدال آغشته به خاک و خون
است و خيمه سعادت و حيات منکوس و سر نگون * سروران سرداری نمايند و به خونريزی
افتخار کنند و به فتنه انگيزی مباهات نمايند * يکی گويد که من شمشير بر رقاب
امتی آختم و ديگری گويد مملکتی با خاک يکسان ساختم و يکی گويد من بنياد دولتی
بر انداختم * اين است مدار فخر و مباهات بين نوع بشر * در جميع جهات دوستی و
راستی مذموم و آشتی و حق پرستی مقدوح * منادی صلح و صلاح و محبت و سلام آئين
جمال مبارک است که در قطب امکان خيمه
زده و اقوام را دعوت مينمايد *
پس ای ياران الهی قدر اين آئين نازنين بدانيد و بموجب آن حرکت و سلوک فرمائيد و
سبيل مستقيم و منهج قويم پيمائيد و به خلق بنمائيد * آهنگ ملکوت بلند کنيد و
تعاليم و وصايای رب ودود منتشر نمائيد تا جهان جهان ديگر شود و عالم ظلمانی
منور گردد و جسد مرده خلق حيات تازه جويد هر نفسی به نفس رحمانی حيات ابديه
طلبد *اين زندگانی عالم فانی در اندک زمانی منتهی گردد و اين عزت و ثروت و راحت
و خوشی خا کدانی عنقريب زائل و فانی شود * خلق را به خدا بخوانيد و نفوس را به
روش و سلوک ملأ اعلی دعوت کنيد يتيمان را پدر مهربان گرديد و بيجارگان را ملجأ
و پناه شويد فقيران را کنز غنا گرديد و مريضان را درمان و شفا معين هر مظلومی
باشيد و مجير هر محروم * در فکر آن باشيد که خدمت به هر نفسی از نوع بشر نمائيد
و به اعراض و انکار و استکبار و ظلم و عدوان اهميت ندهيد و اعتناء نکنيد بالعکس
معامله نمائيد و بحقيقت مهربان باشيد نه به ظاهر و صورت*
هر نفسی از احبای الهی بايد فکر در اين حصر نمايد که رحمت پروردگار باشد و
موهبت آمرزگار به هر نفسی برسد خيری بنمايد و نفعی برساند و سبب تحسين اخلاق
گردد و تعديل افکار تا نور هدايت تابد و موهبت حضرت رحمانی احاطه نمايد * محبت
نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نمايد * ای احبای
الهی همتی بنمائيد که اين ظلمت به کلی زائل گردد تا سرّ پنهان آشکار شود و
حقايق اشيا مشهود و عيان گردد ( ع ع (
حضرت عبدالبهاء : خطابات حضرت عبدالبهاء جلد ۱ ص38-44
با دوستان خود به اشتراک بگذارید