هُو اللّه
انسان بايد در عالم وجود اميد به مکافات و خوف از مجازات داشته
باشد * علی الخصوص نفوسي که مستخدم در حکومتند و امور دولت و ملت
در دست آنها است * مأمورين حکومت اگر چنانچه اميد مکافات و خوف از
مجازات نداشته باشند البته عدالت نمي کنند* مکافات و مجازات مانند
دو عمود مي ماند که خيمه عالم بر آن بلند است * لهذا مأمورين جکومت
را رادع از ظلم خوف از مجازات است و شوق اميد به مکافات* ملاحظه مي
کنيد در حکومت استبداد چون خوف مجازات و اميد مکافات نيست لهذا
امور حکومت بر محور عدل و انصاف دوران ندارد * مکافات و مجازات دو
نوعست * يک مکافات و مجازات سياسی و يک مکافات و مجازات الهی*
البته اگر نفسی معتقد مکافات و مجازات الهی باشد و همچنين در تحت
مکافات و مجازات سياسی البته آن شخص اکمل است زيرا مانع و رادع از
ظلم * اگر خوف الهی و بيم مجازات يعنی رادع معنوی و سياسی باشد
البته اين اکمل است * بعضی از مأمورين که خوف انتقام دولت و خوف از
عذاب الهی دارند البته ملاحظه عدالت را بيشتر نمايند علی الخصوص
اگر نفسی خوف عقوبت ابدی و اميد به مکافات ابدی داشته باشد البته
اين نفس به نهايت همت در فکر اجراء عدل است و بيزار از ظلم * زيرا
انسا نی که معتقد است اگر ظلم کند در عالم باقی به عذاب الهی معذب
مي شود البته از ظلم و اعتساف اجتناب نمايد علی الخصوص معتقد اينکه
اگر به عدالت پردازد مقرّب درگاه کبريا مي گردد و حيات ابديه مي
يابد و داخل در ملکوت الهی مي شود و رويش به انوار فضل و عنايت حق
روشن مي شود * پس اگر مأمورين دولت متديّن باشند البته بهتر است
زيرا اينها مظهر خشية اللّه اند *
و از اين کلام مقصودم اين نيست که دين در سياست مدخلی دارد * دين
ابداً در امور سياسی علاقه و مدخلی ندارد زيرا دين تعلق به ارواح و
وجدان دارد و سياست تعلق به جسم * لهذا رؤسای اديان نبايد در امور
سياسی مداخله نمايند بلکه بايد به تعديل اخلاق ملت پردازند نصيحت
کنند و تشويق و تحريص بر عبوديت نمايند اخلاق عمومی را خدمت کنند
احساسات روحانی بنفوس دهند تعليم علوم نمايند و امّا در امور سياسی
ابداً مدخلی ندارند * حضرت بهاءالله چنين ميفرمايد * در انجيل است
که آنچه مال قيصر است به قيصر بدهيد و آنچه مال خداست به خدا *باری
مقصود اين است که در ايران مأمورين متديّنين بهائی نهايت عدالت را
ملحوظ دارند چونکه از غضب الهی مي ترسند و به رحمت الهی اميد دارند
و لکن ديگران ابداً مبالاتی ندارند آنچه از دستشان برآيد از ظلم
فروگذار نمی نمايند * از اين سبب است که ايران اينطور در زحمت است
* من اميدم چنان است جميع احبای الهی مظاهر عدل باشند در جميع
امور* زيرا عدل مختص به ارباب جکومت نيست تاجر نيز بايد در تجارت
عادل باشد اهل صنعت بايد در صنعت خويش عادل باشد جميع بشر از کوچک
و بزرگ بايد بعدل و انصاف پردازند * عدل اين است که بايد از حقوق
خود تجاوز نکنند و از برای هر نفسی آن را بخواهند که برای خويش
خواسته اند اين است عدل الهی *الحمد للّه آفتاب عدل از افق بهاء
اللّه طالع شد زيرا در الواح بهاء اللّه اساس عدل موجود که از اول
ابداع تا حال به خاطری خطور ننموده از برای جميع اصناف بشر مقامی
مقرر که بايد از آن تجاوز نکنند * مثلاً مي فرمايد که اهل هر صنعتی
را در صنعت خود عدل لازم يعنی تجاوز از استحقاق خود نکند و اگر
تعدّی در صنعت خويش نمايد مثل پادشاه ظالم است تفاوت ندارد و هر
نفسی در معاملات خود عدالت را ملاحظه نداشته باشد مثل رئيس ظالم
است * پس معلوم شد هر يک از بشر ممکن است هم عادل باشد هم ظالم *
لکن اميدم چنين است تمام عادل باشيد و همهء فکرتان اين باشد که با
عموم بشر آميزش کنيد و نهايت عدل و انصاف در معاملات خود مجری
داريد * هميشه حقوق ديگران را بيش از حقوق خود ملاحظه داشته باشيد
و منفعت ديگران را مرجّح بر منفعت خود بدانيد تا مظاهر عدل الهی
شويد و به موجب تعاليم بهاء اللّه عمل نمائيد * بهاء اللّه مدت
حيات خود را در نهايت مشقت و زحمت و بلا بگذراند به جهت اينکه تمام
تربيت شوند عادل شوند و به فضائل عالم انسانی متّصف گردند نورانيت
ابديه يابند * عدالت الهيه بجوئيد رحمت پروردگار باشيد مظاهر الطاف
الهی شويد که شامل کل بشر است لهذا من در حق تمام دعا ميکنم *
حضرت عبدالبهاء : خطابات حضرت عبدالبهاء جلد ۱ ص176-179
با دوستان خود به اشتراک بگذارید