نويسنده: وحيد رأفتى
مقدرات الهیه چنین اقتضاء نمود که در اراضی مقدسه، مدینهء حیفا نیز محل نزول اجلال جمال قدم جل اسمه الاعظم واقع شود و دیدار از این مدینه منجر به تحقق وعود کتب مقدسه و نزول آثار و تأسیس مشروعاتی گردد که در تاریخ امر بهائی منشأ تحولات و اقدامات عظیمه بوده و تأثیرات آن در اعصار آیندهء امر بهائی نیز همچنان باقی و برقرار خواهد ماند.
چنانچه اهل اطلاع مستحضرند ایادی فقید امر الله جناب حسن موقر بالیوزی در کتاب بهاء الله شمس حقیقت بر اساس مندرجات تواریخی نظیر تاریخ آقا محمد جواد قزوینی شرحی اجمال دربارهء اسفار جمال مختار به حیفا مرقوم داشته اند که آن شرح در صفحات 476- 481 کتاب مزبور به طبع رسیده است.[i]
آنچه که در سطور ذیل خواهد آمد شامل اطلاعات دقیق تر و جزئی تری از تواریخ این اسفار و وقایع مهمه در هر سفر است که بر اساس آثار مبارکهء جمال اقدس ابهی و بعضی شواهد تاریخی دیگر تهیه و تنظیم گردیده است. شرح ذیل هرچند نکات و جزئیات بسیار پر اهمیتی را در تاریخ حیات جمال قدم روشن می سازد اما تکمیل این نوع مطالعات تدریجی بوده و صرفا با بدست آمدن شواهد و مدارک بیشتر میسر تواند بود.
مطابق بیان حضرت ولی عزیز امرالله در کتاب قرن بدیع:
"...مدینه، حیفا چهار بار به قدم جمال اقدس ابهاء زینت یافت ..."[ii]
سفر اول
این مدینه برای اولین بار در روز دوازده جمادی الاول سنهء 1285 ه. ق. (31 اگست 1868 م.) به قدوم جمال قدم مشرف گردید و این زمانی بود که کشتی بخاری متعلق به شرکت اطریشی لوید تریستینو Lioyd Triestino که از بندر اسکندریه حامل جمال قدم و همراهان بود در این مدینه لنگر انداخت. این کشتی در غروب روز 11 جمادی الاول سنهء 1285 ه. ق. (30 آگست 1868 م.) از بندر پورت سعید در مصر حرکت کرد و پس از عبور از بندر یافا در آخرین مرحله سیر خود ساعتی بعد از طلوع آفتاب در صبح روز 12 جمادلی الاول سنهء 1285 ه. ق. (31 آگست 1868 م.) به بندر حیفا رسید و برای مسافرین امکان اقامتی کوتاه در این شهر فراهم گردید. این اقامت تا بعد از ظهر همان روز 12 جمادی الاول ادامه یافت و بعد مسافران که قرار بود به عکا عازم شوند به کشتی بادی کوچکی منتقل گردیده به سفر خود به طرف عکا ادامه دادند و غروب همان روز در اسکلهء شهر عکا از کشتی پیاده شدند.
به این ترتیب سفر دریائی جمال قدم و همراهان که از بندر گالیبولی در خاک عثمانی در تاریخ 2 جمادی الاول سنهء 1285 ه. ق. (21 آگست 1868 م.) آغاز شده بود با وصول به خاک عکا به اتمام رسید.
آنچه که از توقف کوتاه جمال قدم در بندر حیفا می دانیم آن است که پس از ورود آن حضرت به این مدینه و انجام امور اداری مربوط به تسلیم اساراء به مأمورین محلی حکم حکومت عثمانی مبنی بر ازاعزام میرزا یحیی ازل و همراهان او در معیت چهار نفر از بهائیان به قبرس از بندر حیفا عملی گردید[iii] و جمال قدم و همراهان و چهار نفر از ازلیان نیز بر حسب همین حکم از حیفا به عکا اعزام شدند.[iv]
جمال قدم در اشاره به اقامت خود در کوه کرمل در اثری که به تاریخ 11 ربیع الاول سنهء 1298 ه. ق. (11 فوریهء 1881 م.) مورخ است و لذا سیزده سال پس از ورود آن حضرت به اراضی مقدسه عز صدور سافته چنین می فرمایند:
"...قد استقر عرشه فی اول الورود علی کوم الله بذلک ظهر ما کان مسطورا فی کتب المرسلین قد تشرف البر و البحر بقدومه و لقائه و نفحات قمیصه المنیر..."[v]
تقریبا بعد از پانزده سال و نیم که از ورود و اقامت چند ساعتهء جمال قدم در حیفا گذشته بود این مدینه برای مرتبهء دوم در سال 1300 ه. ق. (1883 م.) به قدوم آن حضرت مشرف گشت. این بار جمال قدم در اول شهر شوال سال 1300 ه. ق. (6 آگست 1883 م.) به حیفا نزول اجلال فرمودند و مدت اقامت آن حضرت چند هفته به طول انجامید. دربارهء این سفر در لوحی که از لسان میرزا آقاجان خادم الله صادر و به تاریخ شنبه 14 شوال ه. ق. (19 آگست 1883 م.) مورخ است و با عبارت : "الحمدلله الذی قد اظهر نورا من انوار القدم و انار به العالم..." آغاز می شود چنین مذکور است:
"...فی اول هذا الشهر ای شهر الشوال قصد المقصود الکرمل الذی کان موسوما بکوم الله فی کتب القبل..."[vi]
و در لوحی که خطاب به جناب حاجی عبدالحمید در زرقان عز نزول یافته و در تاریخ ذی القعدهء سنهء 1300 ه. ق. (سپتامبر 1883 م.) برای مشارالیه ارسال شده چنین مذکور است:
"...چند یومی است که کوم الله مقر عرش واقع شده و این آن مقامی است که در کتب قبل مذکور و مسطور ندای روح در این مقام مرتفع و انبیای الهی کل را به ظهور در این مقام بشارت داده اند این است تل الهی از یومی که خلق شده تا این ایام منتظر کأس لقا بوده الحمدلله به آن فائز شد و در مقامات متعدده ندا مرتفع و عرف ذکر ساطع و نور وجه لامع. ظاهر شد آنچه در کتب الهی از قبل مسطور بود طوبی للعارفین و ویل للغافلین..."[vii]
از ملاحظهء مندرجات دو لوحی که نقل شد چنین واضح می شود که حضرت بهاءالله از اول شوال 1300 ه. ق. (6 آگست 1883 م.) تا لا اقل اوائل ذی القعده همان سال (سپتامبر 1883 م.) در حیفا اقامت داشته اند. محل اقامت جمال قدم در این سفر مسافرخانه ای در کلنی آلمانی ها بوده است.[viii]Karmel Krafft نام داشته است. از این مسافرخانه که از قرائن محل اقامت جمال قدم واقع شد، امروز اثر مختصری باقی است و آن در محلی قرار داشته که بعدها به محل ایستگاه اتوبوس رانی شرکت اگد Egged Old Bus Station تبدیل شده است. زمین محل این مسافرخانه امروز در نبش جنوب شرقی چهار راه جافا و خیابان بن گوریون واقع شده و بقایای ساختمان مزبور در زاویهء شمال شرقی زمین در نبش خیابان جافا و خیابان مئیر روتبرگ Meir Rutberg هنوز باقی است. هرچند نام این مسافرخانه در آثار بهائی نیامده اما آنچه مسلم است آنکه آلمانی ها در کلنی خود در حیفا اقدام به ساختن چندین مسافرخانه نمودند که یکی از آنها
سفر سوم
سومین سفر جمال قدم به حیفا هفت سال بعد از سفر دوم یعنی در سنهء 1307 ه. ق. (1890 م.) اتفاق افتاد. جمال قدم در لوحی که از لسان میرزا آقاجان خادم الله به اعزاز جناب حاجی میرزا حیدر علی (اصفهانی) عز نزول یافته و به تاریخ 11 شعبان سنهء 1307 ه. ق. (2 اپریل 1890 م.) مورخ است چنین می فرماید:
"حمد مقصود امکان را که در بحبوحهء احزان رایت بیان برافراخت ...یوم قبل {10 شعبان 1307 ه. ق. مطابق 1 اپریل 1890 م.} مولی الوری از شطر عکا به حیفا توجه فرمود و در شب وارد ..."
متن تمام این لوح ذیلا نقل خواهد گردید اما آنچه که در این مقام حائز توجه است آنکه مطابق بیان فوق جمال قدم در لیلهء دهم شعبان 1307 ه. ق. (1 اپریل 1890 م.) به حیفا وارد شدند و در این سفر حداکثر حدود دو هفته در این مدینه اقامت فرمودند زیرا آنچه مسلم است پروفسور ادوارد براون از 15 تا 20 اپریل 1890 م. در قصر بهجی در خارج شهر عکا مهمان جمال قدم بوده و به ملاقات با هیکل مبارک فائز گردیده است. بنا بر این حضرت بهاءالله قبل از ورود براون به عکا مراجعت موده بوده اند.[ix]
حضرت بهاءالله در ابتدای ورود به حیفا در نزدیکی بیت زحلان[x]Oliphant در کلنی آلمانی ها نقل مکان نمودند و خیمهء آن حضرت در قطعه زمینی که در مقابل آن خانه قرار داشته افراشته شد.[xi] اقامت فرمودند و بعد به خانهء اولیفانت
مقصود از خانهء اولیفانت خانهء مسکونی سر لورنس اولیفانت Sir Laurence Oliphant است که امروز در حیفا معلوم و مشخص می باشد. خانهء مزبور به شمارهء 16 در خیابان بن گوریون واقع شده که مرکز اصلی تجمع کلنی آلمانی ها بوده است. این خانه که نمونهء تمام عیار منازل واقع در کلنی آلمانی ها است در دو طبقه ساخته شده و شامل پنجره های چوبی متعدد در اطراف ساختمان است. بر سر در ساختمان پلاک "منزل اولیفانت Haus Oliphant" به چشم می خورد که ظاهرا بعدها در آنجا نصب گردیده است. پلاک دیگری نیز درست بالای در منزل موجود است که روی آن چنین نوشته شده است:
Wohl denen, die das gebot halten, und Thun immerdar recht.
مضمون عبارت به فارسی آنکه :"خوشا به حال کسانی که به قوانین الهیه متمسکند و به اعمال حسنه مشغول و مألوف."
تصاویری از بیت اولیفانت در متن مقاله به طبع رسیده است.
یکی از آثاری که در اولین روز اقامت سوم جمال قدم در حیفا عز نزول یافته لوح صادره به اعزاز حاجی میرزا حیدر علی اصفهانی از لسان میرزا آقاجان خادم الله است که فقره ای از آن در فوق نقل گردید و حال در این مقام تمام این اثر منیع را مندرج می سازد:
حضرت محبوب فواد جناب حاجی میرزا حیدر علی
علی بهاءالله الابهی و عنایته الکبری ملاحظه فرمایند
بسم ربنا الاقدس الاعظم العلی الابهی
حضرت مقصود امکان را که در بحبوحهء احزان رایة بیان برافراخت شرذمهء ذئاب اولیائش را از تقرب منع ننمود و از ذکر و ثنا باز نداشت منکر اهل ظلم و طغیان او را از اظهار معروف صد نکرد و مفتریات کاذبین و خیانت خائنین مابین صدق حایل نگشت جل جلال ربنا و عظم سلطان مالکنا و مقصودنا و التکبیر و بما انزله فی الزبر و الالواح. یا محبوب فوادی و المذکور فی قلبی در این حسن در جواب نامهء آن حضرت که به حضرت اسم جود علیه بهاءالله و عنایته ارسال نمودند این آیات باهرات از مالک ملکوت اسماء و صفات نازل قولهء تبارک و تعالی:
هو الناطق فی بحبوحة البلایا یا حیدر قبل علی علیک بهائی و عنایتی عدل و راستی غائب و مستور به شأنی که اثری از آن مابین قوم مشهود نه، آفاق سماء صدق از ظلمت اهل نفاق تاریک. اکثری از احکام دوائر منسوبهء به ایران بغیر ما حکم به العدل و الانصاف بوده و هست جز زخارف مقصودی نه در لیالی و ایام به نهب و غارت مشغول. امور آستانه طرا به مشورت مدعیان جاری و ساری آنچه اخذ شد به صاحبش رد ننمودند در ظاهر موافق در باطن منافق مشاهده گشتند، جز اخذ مال آمالی نداشته و ندارند سبحان الله آیا چگونه راضی می شوند که در محکمهء عدل بزعمهم حرفی از حضور کمال حرمت منظور و در غیاب به تدبیر و تهمت و لکن المظلوم کان قائما ناطقا سامعا یسمع و یعلم و یصبر الی ان یاتی الله بامره المحکم المتین. این امورات مذکوره را شأنی نبوده و نیست و لکن خبر صعود بعضی از اولیاء بر حسب ظاهر سبب احزان گشته در یومی از ایام خبر صعود جوهر وجود در پیشگاه حضور مذکور و در یوم بعد خبر صعود طیر عرفان الی سماء عنایة ربه الرحمن اما الاول فهو نبیل ابن نبیل علیه بهاءالله العزیز و الجمیل و الثانی احد علیه بهاءالله الفرد الصمد و در این حین مخصوص ثانی نازل شد آنچه که عالم معانی را منور نمود و ملکوت بیان را به طراز جدید مزین داشت فضلا من لدی الله رب العالمین و عنایة من عند الله مالک یوم الدین و رحمة من لدی الفضال فی هذا الحین المنیر. یا حیدر قبل علی علیک بهائی الابدی کبر من قبل علی من طار فی هواء حبی و شرب رحیق العرفان من کاس عطائی و قام بالاستقامة الکبری علی خدمتی ثم اقرء له ما نزل من سماء مشیتی فی ذکر اخیه الذی سمی باحد فی کتاب الاسماء و بعبد البهاء فی الصحیفة الحمراء من القلم الاعلی، عنایت الهی و فضل سبحانی دربارهء جناب علی قبل حیدر به مثابهء آفتاب مشرق و لائح طوبی له و نعما له، له ان یشکرالله بهذا الفضل المبین. بر خدمت قیام نمود و خدمتش به طراز رضا و عز قبول فائز این کلمه سلطان کلمات و ملیک بیان است که ذکر شد بشره بما نزل له من لدی المظلوم الذی به نطقت الاشیاء قد اتی المالک الملک و الملکوت و العزه و الجبروت له و لمن تمسک بحبله المتین و تشبث بذیله المنیر. انتهی.
لله الحمد و الشکر و له الجود و العطاء و له الفضل و البهاء اوست فضالی که عوالم احزان را به نور بیان به فرح تبدیل نمود و قلوب را اطمینان و روان را آسایش بخشیده روح العالم لبیانه الفداء و لفضله الفداء در هیچ حالی از احوال اولیای خود را محروم ننموده عنایاتش از کأس و قدح گذشته بحر بحر نازل و ظاهر از حق جل جلاله می طلبم اهل ارض را طلبی صادقانه عطا نماید تا کل محروم نمانند و از عطایای ذوالعطا ممنوع نکردند. لا زال لحاظ فضلش به اولیایش متوجه و رحمتش سبقت گرفته و عطایش احاطه نموده جل فضله و عز فیضه و لا اله غیره. یوم قبل مولی الوری از عکا به حیفا توجه فرمود و در شب وارد و صبح آن یوم این خادم را احضارفرمودند و یک لوح اعز امنع اقدس در ذکر صعود اعز امجد مرحود مرفوع جناب آقا احد علیه بهاء الله و رحمته نازل حبذا نفاحته و فوحاته و ما ظهر من ظاهره و حزن فی باطنه بشأنی لوح مبارک نازل که حاضرین بل افئدهء غائبین را جذب فرمود هنیئا لمن نزل باسمه ما نزل و مریئا له. فی الحقیقه یوم یوم موتست چه که رحمت الهی از هر جهتی احاطه نموده و موقنین و مخلصین فائز شده و می شوند به آنچه که شبه و مثل نداشته و ندارد. هر حرفی از حروفات منزله سبب حیات ابدی و بقاء سرمدی است این مقام را خود آن حضرت می دانند و به آن عارفند و این عبد با حسرت لا نهایه و اسف بی اندازه خدمت حبیب روحانی جناب آقا علی حیدر علیه بهاءالله و عنایته ذکر و ثنا و تکبیر و بهاء می رسانم. آن حضرت باید از قبل این خادم آنچه سزاوار است مذکور دارند فی الحقیقه در این مقام نمی توان ذکر تعزیت نمود چه که از قلم الله دربارهء جناب مرفوع علیه رحمة الله و غفرانه نازل شده آنچه که فوز فوق فوز و رحمت فوق رحمت و عنایت فوق عنایت است یا لیت کنت معه و فزت بما فاز به من لدی الله ربنا و رب العرش العظیم و الکرسی الرفیع.
و مابین نامه های مرسلهء آن حضرت ورقی به خط ابن حضرت شهید علیه بهاءالله العزیز الحمید بوده و بعد از عرض در ساحت امنع اقدس این بیان از افق ارادهء الهی ظاهر و نازل قوله عز بیانه و جل برهانه.
یا حیدر قبل علی ذکر مظلوم مرفوع الذی سمی باشرف در اول ایام از سماء عنایت مولی الانام نازل و ظاهر به شأنی که هر صاحب بصری ارادهء فدا نمود و هر صاحب سمعی به یالیت کنت معه ناطق و در ذکر ابن ایشان شرحی نازل و ارسال شد نسئل الله ای یویده و یحفظه و یقربه الیه فی کل الاحوال انه هو الغنی المتعال. طوبی از برای نفوسی که ذکرش نمودند و درباره اش ید عطا گشودند و به قدر قوه مراعاتش کردند ذکر هر یک از لسان مالک قدم جاری و اجر لا ینقطع از برای هر یک مقدر. نعما لهم. از قبل مظلوم باید آن جناب او و منتسبین علی حیدر علیه بهائی و عنایتی را ذکر نماید و از رحیق عنایت حضرت مقصود بنوشاند کل لدی الوجه مذکورند و به عنایت مخصوصه فائز نسئل الله ان ینزل لهم فی کل الاحیان ما ینبغی لسماء فضله و عطائه انه هو المقتدر العزیز المنان. انتهی.
ذکر کتاب ایقان را نموده بودند بعضی از اطراف از جملهء حبیب روحانی جناب انیس علیه بهاءالله و عنایته از ارض هاء مرقوم داشتند علمای اسمعیلیه مذکور نموده اند آیات منزله بعضی مطابق قواعد قوم نیست. بعد از عرض این فقره در ساحت اقدس بعضی از کتب مجدد در حضور عرض شد و بما اراده الله مزین گشت و لکن مکرر این کلمهء علیا از لسان مولی الوری استماع شد که آنچه نازل شده از سماء ارادهء الهی ظاهر از قبل و بعد کل صحیح و به طراز قبول فائز طوبی للقارئین. سبحان الله احزاب قبل هر یک به کتابی و یا جزوی و یا ورقی اثبات حقیقت خود می نمایند و در این ظهور اعظم نازل شده آنچه که صاحبان عقل کامل ا زجمع و احصایش عاجز و قاصر در هر شأنی از شئون کتب متعدده نازل معذلک کل محروم مشاهده می گردند الا من شاء الله سوف ینوحون علی ما عملوا فی الحیوة الباطله. این حین که سه ساعت و نیم از یوم سه شنبه یازدهنم شهر شعبان المعظم گذشته امام وجه حاضر و ذکر مرفوعین ابوین محبوب روحانی جناب آقا علی حیدر علیه بهاءالله را فرمودند قوله تبارک و تعالی.
انا اردنا جناب آقا علی حیدر علیه بهاءالله را فرمودند قوله تبارک و تعالی.
انا اردنا ان نذکر فی هذا الحین اب من قام علی خدمة امری و امه نسل الله تبارک و تعالی ان یدخلهما فی هذا الحین فی مقام لا یری فیه الا تجلیات نیر ظهور اسمه الفیاض و ینزل علیهما فی العشی و الاشراق نعمته الباقیه و مائدته الابدیه و ما یفرح به قلبهما انه هو العزیز الغفار قد توجهت الیهما من کل الجهات نفحات عنایة الله العزیز الفضال النور الساطع من افق سماء قلمی و العرف المتضوع من نفحات بیانی علیهما و علی اولهما و آخرهما و ظاهرهما و باطنهما انه هو العزیز الوهاب .انتهی
الفضل الله ربنا و ربکم و رب من فی السموات و الارضین العنایة لله مقصودنا و مقصودکم و مقصود الخلائق اجمعین. نفس آیات گواه عنایاتش بوده و هست و کینونت بیان شاهد ما ظهر من عنده بوده و خواهد بود لله الحمد مرفوعین مرحومین فائز شدند به آنچه که عرفش باقی و دائم است نسئل الله ان ینزل علیهما فی کل الاحیان ما ینبغی لاسمه الرحمن انه علی کل شئء قدیر.
اینکه دربارهء محبوب فواد حضرت نبیل اکبر علیه بهاءالله الابهی مرقوم داشتند بعد از عرض در ساحت امنع اقدس اعلی فرمودند نامهء ایشان ابدا در هادی اثر ننماید چه که کلمة الله در او اثر نکرده و دادن کتاب هم به هادی جایز نه چه که از قرار مذکور آنچه بدستش بیفتد به غیر نسبت می دهد. به کذبی ظاهر گشته که شبه آن شنیده نشده. مناجاتی نازل و او را به قرائت آن امر نمودیم و لکن موفق نشده، همان کفایت می نماید. باید مبین ناطقی به او بگوید یا غافل به اولیاء ذکر نموده ای که پنجاه جلد کتاب از فلان نزد من است خوب دامهای کذب از برای عباد گذارده ای بگو صاحب بیان جمیع بیان را می فرماید ورقه ایست از اوراق رضوان بیان او خاتمی است در اصبع او. یا حیدر قبل علی مکرر او را طلب نمودیم تا حاضر شود شاید در حین تنزیل آیات متنبه گردد و دو معادل آنچه از نقطه ظاهر مشاهده کند از صخرهء صما اثری ظاهر نه. بگو یا غافل آنچه نزدت موجود قرائت کن و یک لوح مقابل آن قرائت می شود و حکمش را به منصفین و متبصرین وا می گذاریم اعراض و نفاقش او را محروم نموده و می نماید الا ان یتوب و یرجع الی الله المهیمن القیوم.
ذکر ارض صاد را نمودند اگر آن جناب چند یومی بی اطلاع قوم به کمال حکمت در آن ارض وارد شوند محبوبست و لکن آثار همراه نباشد و همچنین در محلی که ساکن می شوند و نزد اغیار اقرار جایز نه. مدتیست از قلم اعلی این حکم جاری چه که شهداء بسیار شدند و کل امام وجوه جان و مال نثار کردند معذلک احدی متنبه نشد تحرکهم اهوائهم و هم لا یشعرون نعم مانطق به الورقاء علیه بهاءالله مولی الوری و عنایة الکبری و رحمته التی سبقت الارض و السماء فی ذکر ابن دخیل علیه بهاء الله هر شطری به مقتضای آن باید مبینی معین شود و توجه نماید و ابن دخیل چون اهل لسانست توجهش به جهات قاف و فاء و امثالها جایز و مقبول و لکن باید به تمام همت به حکمت متمسک باشد چه اگر ضوضا مرتفع شود ضرش عظیمست. یا حیدر قبل علی علیک بهائی و عنایتی ذکر استقامت و توجه و خدمات جناب علی قبل حیدر علیه عنایة الله و رحمته را نمودی کل صحیح لسان عظمت شهادت می دهد بر خدمت و توجه و انفاق و اقبال و قیام او ان الله معه یسمع و یری و هو العزیز البصار.
و مخصوص اولیای ارض شین ارسال می شود آنچه که سبب بقاء وجود است ان ربک هو الفضال الکریم. این ایام ذکرشان در ساحت اقدس مذکور و جناب غلام قبل حا علیه بهائی نامه اش به عبد حاضر رسید نسئل الله ان یحفظهم و یقربهم و یکتب لهم اجر لقائه و الحضور امام عرشه و القیام علی خدمة امره العزیز العظیم. انتهی
ذکر وجهی که به جناب آقا سید مص علیه بهاءالله باید برسد نموده بودند حسب الامر باید آن وجه به تمامه به جناب سید برسد. این خادم فانی از حق باقی سائل و آمل است جمیع اولیا را موید فرماید بر خدمت امر وقتی از اوقات این کلمهء علیا از لسان مولی الوری استماع شد فرمودند جناب سید مصطفی علیه بهائی علی قدر مقدور خدمت کرده اند نسئل الله ان یفتح علی وجهه ابواب فضله و عطائه انه هو العزیز الفضال. انتهی
و ابن حضرت شهیدجناب اشر علیه بهاءالله الابهی باید بما ینبغی له مشغول شود و هر شهر از مال حق جل جلاله مبلغ دو تومان به او برسانند طوبی از برای نفوسی که بر امور خیریه قیام نموده اند انه یفتح علی وجوه اولیائه ابواب غنائه انه هو العزیز الکریم. سه لوح امنع اقدس مخصوص اولیای ثلثه علیهم بهاءالله ارسال شد ارسال دارند لتقر عیونهم بآثار الله المهیمن القیوم و همچنین لوح امنع ابدع مخصوص جناب غلام قبل علی خ ا علیه بهاءالله و من معه نازل و ارسال شد هنیئا لهم فازوا بما لا فاز به العباد الا من شاء الله ربنا رب العرش العظیم.
ذکر جناب آقا میرزا محمد علی علیه بهاءالله از ارض صاد را نمودند لله الحمد ایشان فائزند به عنایت و الطاف حق جل جلاله. یک صحیفهء مبارکه در جواب ایشان از سماء فضل نازل نسئل الله تبارک و تعالی این یرزقه لقاء آثاره و ما نزل فی لوحه المبین. فی الحقیقه باید از برای اولیاء استقامت طلبید این امر مبرم الهی از یک جهت بسیار آسان مشاهده می شود چه که از اول لا اول الی آخر لا آخر به مثابهء کنوز بیان و عرفان که در این ظهور اعظم ظاهر شده ظاهر نشده و نخواهد شد. اگر انسان دارای یک ذره بصر و یا یک حبه انصاف باشد به کمال تسلیم و رضا و وفاق و اشتیاق کتاب الله را اخذ نماید و به دوام ملک بلک الحمد یا معطی الکتاب ناطق گردد و الی حین نفوس معرضه مقصود را ادارک ننموده اند چه اگر عارف شوند و بر اموری که در زبر و الواح از قلم اعلی نازل گشته آگاه گردند کل به صراط الله تمسک نمایند و به نباء عظیم متشبث شوند و از جهت اخری این امر بسیار عظیمست چه که نازل شد آنچه که آذان عالم مثل آن را اصغاء ننموده و ظاهر شده آنچه که ابصار امم شبه آن را ندیده چنانچه در ذکر علو مقام و سمو ننموده و ظاهر شده آنچه که ابصار امم شبه آن را ندیده چنانچه در ذکر علو مقام و سمو رتبه و ذکر الوهیه و ربوبیه و اسرار مکنونه و آیات مخزونه ظاهر شده آنچه که فوق ادراکات عباد بوده چنانچه از اطراف ندای ما عرفنا مرتفع باری اگر عدل به میان آید در یک آن کل به اقبال و ایقان فائذ گردند ولکن تا سریر عدل مستور و اریکهء ظلم قوی و مشهور مقام این ظهور اعظم از کل مستور یسئل الخادم ربه ان یخلص نیر العدل من غمام الاوهام و ظنون و ینور عباده بالنوار الانصاف انه هو الظاهر بالمواهب و الالطاف.
ذکر ورقه سوسن علیها بهاء الله را نمودند و همچنین ارادهء توجه او را شطر اقدس طوبی لها و نعیما لها چه که مکرر ذکرش در ساحت امنأ اقدس مذکور و لاکن توجهش نظر به حوادث آستانه از حکمت خارج. یا محبوب فوادی بعد از آنکه حقیت حضرات در مجلس ظاهر و ثابت و مخزن خائن را ضبط نموده و به قول خودشان احقاق حق فرموده اند بعد از اخذ اموال در قنوسلخانه گذارده اند و به صاحبش رد نکرده اند و بعد اصفهانی را بر ادعای دیگر تحریک نموده اند. سبحان الله با آنکه حقیت حضرات افنان در آن ارض به مثابهء آفتاب ظاهر و مشهور آن را ستر کرده اند و اراده نموده اند تمام مال را تصرف نمایند باب ظلمی از برای ناس بیچاره یعنی اهل ایران در آن ارض باز شده که شبه نداشته و ندارد بعضی از بی انصافهای عالم می گویند اصفهانی ینکی مسلمان است باید اعانتش نمود از تحقیقات آن ظالم بی انصاف یعنی اختر بر آن حضرت معلوم می شود که امر در چه مقام است و حکم در چه رتبه بر کل معلوم که خائن کیست و امین که نسئل الله ان یوید الکل الا الامنة و دیانه و الصدق و الوفاء انه هو مالک الاسماء و المقتدر علی ما یشاء لا اله الا هو الامر العلیم الحکیم.
دستخط محبوب فواد حضرت ابن اسم الله الاصدق المقدس علیهما بهاء الله الابهی که به این عبد مرقوم داشته اند رسید و لوح مختصری چندی قبل که به حکم محکم الهی مزین بود ارسال شد انشاءالله به آن فائز شوند و این عبد هم لو شاء الله جواب دستخط ایشان را ارسال می دارید.
و دیگر ذکر این کلمهء مبارکهء اولیاء که از قلم اعلاء جاری شده نموده بودند قوله تبارک و تعالی اسباب عجیبهء غریبه در ارض موجود، بعد از ارض این فقره در ساحت امنع اقدس فرمودند یا ایها المذکور فی ساحتی و الطائر فی هواء حبی آنچه نازل شده حرف به حرف ظاهر شده و می شود نسئل الله ان یجعله رحمة لا اولیائه و نغمت لا عد ائه و فی مقام نسئله ان یجعل البلایا علة لتنبه خلقه و سببا لاقبال عباده انه هو الفیاض الکریم و هو الغفور الرحیم. انتهی
بشارت اخری آنکه دو لوح امنع اقدس مخصوص حبیبان جناب مشهدی عبادالله و آقا زین العابدین علیهما بهاءالله نازل و ارسال شد انشاءالله از کأس بیان الهی بیاشامند آنچه را که سبب حیات ابدیست. انه ولی الموقنین و مولی المخلصین لا اله الا هو المقتدر العلیم الحکیم. یا محبوب فوادی اسامی مذکورهء در نامه های آن حضرت اکثری واحدا بعد واحد عرض شد و مخصوص هر یک نازل شد آنچه که عرف عنایت حق جل جلاله از آن متضوع و مخصوص بعضی دیگر چون وقت کمیاب بعد از عرض در ساحت اقدس دربارهء عموم نازل شد آنچه که فی الحقیقه در مقام اول عرف تخصیص از آن متضوع قوله جل جلاله و عز بیانه.
یا حیدر قبل علی لحاظ عنایت به تو متوجه اولیای آن ارض طرا را از قبل مظلوم تکبیر برسان تکبیری که به تنجذب القلوب و تقر به عیون اولی الالباب. از حق می طلبیم کل را تایید فرماید بر آنچه در سبیل او و اعلاء کلمهء او اراده نموده اند اسباب عالم نظر به عدم استحقاق متوقف سالها جناب ورقا علیه بهاءالله الابهی و عنایة الکبری در ارض تاء به اصلاح عالم و تهذیب نفوس امم مشغول بودند فی الحقیقه اثری بودند از آثار الهی و علمی بودند از اعالم بین الانام. در لیالی و ایام ذکر مقصود عالمیان از قلم و لسانش جاری و لکن نظر به احداث بعضی امور نا لایقه که از ضغینه احداث شده اهل آن دیار ممنوع گشتند. نسئل الله ان یهدی به عباده الی صراط المستقیم از جناب عبدالله علیه نوری و بهائی خبری مذکور نه. قل لا تحزن عن حوادث الدنیا کن مشتعلا بنار حبه و منورا بنور عرفانه و منقطعا عن دونه و متمسکا بخدمة امره و اعلاء کلمته المبارکة المشرقة من افق سماء البیان بالحجة و البرهان نسئل الله ان یشعله من النار الموقدة فی سدرته المبارکة المرتفعة الباسقة لیشتعل به العباد انه هو المقتدر المختار. انا فی بحبوحة البلایا نذکر اولیائنا رغما لکل متکبر جبار الذین منعهم الغرور غن مکلم الطور و عن اصغاء ما ارتفع من لدی الله رب الارباب البهاء علی اولیائی و النور علیهم و الروح علیهم نسئل الله ان یوفقهم علی ما ینبغی لهذه الایام. انتهی
این عبد هم خدمت اولیاء جمیعا تکبیر و ثنا عرض می نماید و از حق جل جلاله می طلبد کل را تأیید فرماید بر آنچه که سبب اعلاء کلمهء او و ارتقاء مقام اولیای او و ارتفاع رتبهء اصفیای اوست. این خادم فانی خدمت اولیای الهی یعنی نفوسی که به کلمهء مبارکهء تخصیص فائزند و از ایادی امر در کتاب مذکور و محسوب عرض می نماید و استدعا می کند ایام را غنیمت دانید هر قرنی را نور این قرن نه و هر عصری را نور این عصر نه. امروز ظاهر آنچه که ازل الآزال مستور بوده. ای آقایان حضرت مقصود بر عرش ظهور مستوی یوم یوم عشاقست و هنگام اشتعال نار اتحاد و اتفاق. از اتحاد قلوب نار لطیفی مشتعل می شود. لعمر مقصودی و مقصودکم آن نار در جمیع اشیاء جاری و نافذ سوف یظهر ما کنز فیها هذا ما وعدنا ربنا انه لا یخلف میعاده و هو الصادق العزیز الوهاب. آثار نصر از جهات ظاهر حال باید اصفیاء همت نمایند و حجبات ناس را به حکمت و بیان خرق کنند تا کل آثار قدرت و عزت و بیان از ایادی امر من غیر ستر و حجاب مشاهده نمایند و در مجالس بما ینبغی تکلم کنند و سبب تقدیس و تنزیه و ظهور تقوی الله شوند. حضرت محبوب فواد جناب نبیل اکبر علیه بهاءالله الابهی مدتیست از ارض قاف به ارض طاء توجه فرموده اند. امروز باید بر خدمت همت نمایند و از ثوب صمت و خاموشی به اسم حق به در آیند و به حکمت و بیان مشغول شوند به آنچه که سبب انتشار امر و اعلاء کلمه است. خدمت ایشان مخصوص تکبیر می رسانم و می طلبم آنچه را که سزاوار ایام حق جل جلاله است چندی قبل محبوب فواد حضرت امین علیه بهاءالله و عنایته نامهء ایشان را که به او نوشته بودند به ساحت اقدس ارسا ل داشت و در آن نامه ذکر حزن نموده بودند امید هست این ایام جواب آن خدمتشان ارسال شود و لکن حال باید به سرور اعظم و فرح اکبر ظاهر شوند و بر خدمت قیام نمایند این خادم فانی آنچه عرض می نماید مقصودش خدمت اصفیاء بوده و کفی بالله شهیدا البهاء و الذکر و الثناء علیکم وعلی ایادی امره المحکم المبرم المتین و الحمد لله مقصود العالمین.
خ ا د م فی 11 شهر شعبان المعظم سنهء 1307
حسب الامر اگر آن محبوب فواد به ارض صاد تشریف بردند باید بعد ازایامی مجدد به ارض طاء راجع شوند این ایام کون بعضی در ارض طاء لازم هذا ما حکم به الامر الحاکم العلیم و الخبیر"[xii]
یکی دیگر از آثاری که به شهادت لوح فوق "در این حین" یعنی در روز 11 شعبان 1307 ه. ق. (2 اپریل 1890 م.) که مصادف با اولین روز اقامت سوم جمال قدم در حیفا بوده، ازقلم مبارک عز نزول یافته زیارت نامهء جناب آقا احد است. مقصود از جناب آقا احد که در همین لوح حاجی میرزا حیدر علی اصفهانی به "عبد البهاء" مسمی شده آقا احد شیروانی برادر آقا علی حیدر شیروانی است و زیارت نامه ای که وصف کیفیت نزول آن در لوح حاج میرزا حیدر علی مطالعه گردید به شرح ذیل است:
قد نزل لاحد الذی صعد الرفیق الاعلی هو المشفق العلیم الحکیم
قد ماج بحر العطاء اذ تحرک القلم الاعلی فی ذکر من صعد الی الافق الابهی فضلا من لدی الله و رحمة من عنده انه هو العزیز الفیاض بذکری سرت نسمة الغفران من لدی الرحمن طوبی لمذکور فاز بهذا الذکر الاعظم الذی اذ ظهر خصعت له الاذکار یا احمد {کذا در نسخهء موجود احد صحیح است} علیک بهاءالله و رحمته افرح بما انزلنا لک فی هذا الحین ما انجذبت به الملأ العلی و اهل جبروت الله العزیز الوهاب ثم اشکر بما انزلنا علیک ماطار به اهل الملکوت فی هواء العنایة و الالطاف لعمری کلما خرج الذکر من فم المشیة فی هذا المقام الاعلی ماج بحر الفضل و هاج عرف رحمة رب الارباب النور المکنون فی اسمنا الکریم و الروح المخزون فی اسمنا الرحیم علیک یا من فی مصیبتک نطق لسان العظمة بالکلمة العلیا التی بها خلق خلق ما اطلع بهم الا الله العزیز العلام اشهد انک شربت الرحیق العرفان من ید عطاء ربک الرحمن و اقبلت الی افق الظهور و سمعت نداء مکلم الطور و اذا عرض عنه کثر العباد، بک فاحت نفحات الحب و فتح باب من ابواب الفردوس اذ نطق باسمک لسان الله العزیز الوهاب، اشهد انک امنت بالله اذ سطع النور من افق الظهور و اعترفت بما نزل من قلم الوحی فی الزبر و الالواح، قد تمسکت بعروة البیان بحیث ما منعتک مظاهر الغرور و الطغیان الذین نبذوا امر الله ورائهم و قالوا ما فاحت به افئدة اولی الالباب، نشهد انک فزت بنور الایقان اذ کان الخلق فی غفلة و اضطراب، طوبی لک بما فزت بایام الله و ذکرک قلمه الاعلی اذ کنت فی الفردوس مع اصفیائه فی العشی و الاشراق، ینبغی لکل نفس ان یقول، سبحانک اللهم یا اله البیان و مقصود الامکان اشهد بتقدیس ذاتک و تنزیه کینونتک و بعزتک و سطلانک و عظمتک و اقتدارک اسئلک یا الهی بالارواح التی صعدت الی سماء فضلک و بالانوار التی بها انارت افاق افئدة اصفیائک ان تقدر لعاشقیک ما تفرح به افئدة المخلصین من اولیائک و تقربه ابصار المقربین من ایادی امرک ثم اسئلک بهذا الکنز الذی فیه اودعت امانة من عندک و برمسه و حبه و ذکره و ثنائه و اقباله و خضوعه و خشوعه عند تلاوة آیاتک العظمی و مشاهدة بیناتک الکبری ان تغفرلی و لابی و امی ثم افتح علی وجهی باب رحمتک بمصباح فضلک و انزل علی من سماء جودک امطار عنایتک ای رب ترانی متمسکا باحد اولیائک الذی نزل ذکره من قلمک الاعلی فی ایامک و اسمعته ندائک الاحلی من افق سماء ظهورک اسئلک ان لا تخیبنی عن بدائع فضلک و رحمتک التی قدرتها لمن سرع الی مشهد الفداء شوقا للورد الی ساحة عزک و الوصول الی بساط قدسک انک انت المقتدر علی ما تشاء لا اله الا انت الغفور الکریم."[xiii]
سفر چهارم
سفر چهارم حضرت بهاءالله به حیفا که پانزده ماه بعد از سفر سوم صورت گرفت در روز جمعه 19 ذی القعدهء سنهء 1308 ه.ق. (27 ژوئن 1891 م.) اتفاق افتاد.
نبیل اعظم زرندی در قطعه ای که در این باره سروده چنین می سراید:
در جلال رحمت ازواد النبیل شد به حیفا موکب شاه جلیل
جمعه طاء ویاء ذی القعد غشوب بود بعد از عصر این نعم الرحیل
در همان روزم رسید از دست دوست دستخط خلعت صبر جمیل
در همان روز منور شد فدا جعفر ابهائیش اندر سبیل
آنکه از ایام اعلی تا کنون بوده از خدام شه بی قال و قیل
با شهیدان الهی در جنان نوش جان بادش رحیق سلسبیل
ای جمال الله در آن ابهی مقام که همی بود اصفیایت رامقیل
بیرق ابهائیت را بر فراز تا عزیز دهر گردد هر ذلیل
از سرورت بخش صهبای سرور بر نبیل و بر جمیع این قبیل
ای جمال رحمانی منزلت مبارک باد
بهر حق پرستانت کرملت مبارک باد
ای سواحل حیفا دوست را شدی مأوی
ازمحیط رحمانی ساحلت مبارک باد[xiv]
در لوحی که پنج روز بعد از ورود حضرت بهاءالله به حیفا از لسان میرزا آقاجان خادم الله خطاب به حاجی سید علی افغان در عشق آباد صادر شده و به تاریخ 24 ذی قعدهء سنهء 1308 ه. ق. (اول جولای 1891 م.) مورخ است جمال قدم چنین می فرمایند:
"... این ایام مقر عرش حیفا واقع مع جمعی از طائفین و مهاجرین و مسافرین لله الحمد کل به تقوی مزین و به نور انقطاع منور هر یوم به حضور و لقاء فائز و مشرف این است فضل بزرگ بی مانند اسئله تعالی ان یکتب لاولیائه ما ینبغی لسماء عطائه انه هو المقتدر القدیر..."[xv]
سه هفته بعد از ورود و استقرار جمال قدم در حیفا اعضای عائلهء میرزا آقای افنان مشهور به نورالدین در 9 ذی الحجه 1308 ه. ق. (17 جولای 1891 م.) به ارض اقدس وارد و در حیفا به حضور جمال قدم مشرف شدند.[xvi]1309 ه. ق. (7 و 8 1891 م.) را که عید میلاد حضرت باب و حضرت بهاءالله است در قصر بهجی برگزار نموده اند و بنا بر این مراجعت جمال قدم از حیفا به عکا باید در حدود اواخر ماه ذی حجهء 1308 ه. ق. (اوائل آگست 1891 م.) بوده باشد.[xvii] باید توجه داشت که حضرت ولی امر الله در کتاب قرن بدیع[xviii] به این مطلب اشاره فرموده اند که جمال قدم در سفر اخیر خود به حیفا سه ماه در این مدینه اقامت فرموده اند. مأخذ این مطلب به ظن قوی تاریخ محمد جواد قزوینی است اما با توجه به شواهدی که نقل شد چنین به نظر می رسد که مدت اقامت حضرت بهاءالله در حیفا در حدود چهل روز بوده است. بعد از چند هفته عائلهء افنان به عکا منتقل ومحل اقامت آنان در جنب قصر بهجی تعیین شد و در محل جدید سکنی گزیدند. از خاطرات جناب میرزا حبیب الله افنان فرزند میرزا آقای افنان که خود در این سفر حاضر بوده چنین پیداست که جمال قدم عید اول و دوم محرم سنهء
در لوحی از جمال قدم که به تاریخ 8 محرم سنهء 1309 ه. ق. (14 آگست 1891 م.) مورخ است در اشاره به سفر حیفا چنین مسطور است:
"... این ایام مجال و فرصت مفقود چه که از عکا به حیفا توجه شد و اسباب تحریر را نظم کاملی نه امید آنکه از بعد ید عطاء عنایت فرماید و نا گفته ها گفته شود..."[xix]
و نیز در اشاره به سفر حیفا در لوحی که به تاریخ 24 ربیع الاول سنهء 1309 ه. ق. (28 اکتبر 1891 م.) مورخ است و بنا بر این حدود سه ماه بعد از مراجعت جمال قدم به عکا عز نزول یافته چنین مذکور است:
"...چندی مقر عرش ارض حیفا بوده و در اکثر احیان ندای فطرت مرتفع..."[xx]
اشارهء مذکور در لوح فوق دال بر کثرت نزول آثار الهیه در ایام اقامت در حیفا است که بعضی از آن آثار را ذیلا بررسی خواهیم نمود.
در این سفر جمال قدم در بیت الیاس ابیض که نزدیک کلنی آلمانی ها است اقامت فرموده و خیمهء مبارک در زمینی که در سمت غربی آن بیت بوده بر پا گشت و ملاقات با احباء در این خیمه صورت می گرفت. محل بیت الیاس ابیض امروز مشخص و معلوم است و آن بیت شمارهء 36 در زاویهء شمال شرقی خیابان النبی و کوچهء ایطالیائی ها می باشد (تصویری از این بیت در ص 100 به طبع رسیده است). این بیت در دسامبر 1996 به یکی از شعب بانک "مرکنتیل دیسکونت" تبدیل شده است. در این سفر خیمهء حضرت بهاءالله در زمین دیگری بر افراخته شده است که آن نیز در کلنی آلمانی ها واقع است. زمین مزبور به طول و عرض تقریبی 20 * 50 متر در سمت جنوبی خیابان هگفن Hagefen و در نبش کوچهء موارد کرامیم Morad Keramim قرار گرفته و امروز به صورت باغی مشجر و محصور در آمده و از جمله املاک بهائی در حیفا بشمار می آید. در محل نصب خیمهء حضرت بهاءالله در این زمین چندین درخت سرو کاشته شده. (تصویری از این محل در ص 101 مقاله آمده است)
سفر چهارم حضرت بهاءالله به حیفا از سفرهای قبلی مهم تر و طولانی تر بود. در این سفر حضرت بهاءالله از کوه کرمل و دیر فرانسوی ها که در رأس آن کوه و مشرف به دریای مدیترانه واقع شده بازدید فرمودند. در این سفر مقام حضرت ایلیا یا مقام حضر نیز که در دامنهء دماغه کوه کرمل و در پائین دیر فرانسوی ها قرار گرفته مورد بازدید حضرت بهاءالله قرار گرفت. این مقام در نزد یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از اماکن مهمهء مقدسه محسوب می گردد و حضرت عبدالبهاء نیز مدتی در آن اقامت فرموده اند.
به یمن سفر جمال قدم به این نقطه در دورهء حضرت ولی امر الله قطعه زمینی که به مساحت تقریبی بیست هزار متر مربع بالغ است در قلهء جبل کرمل خریداری گردید تا اولین مشرق الاذکار بهائی ارض اقدس در آیندهء ایام در آن استقرار یابد.
اما مهمترین واقعهء تاریخی این سفر نزول لوح مبارک کرمل و تعیین محل استقرار عرش مطهر حضرت رب اعلی است. دربارهء این وقایع عظیمهء تاریخیه حضرت ولی امرالله در توقیع مورخ نوروز سنهء 108 بدیع چنین می فرمایند:
"...جمال قدم و اسم اعظم روحی لادنی عبد من عبیده الفداء در اواخر ایام از قلعهء محصنهء عکا قصد مدینهء مکرمه حیفا بنمود و به قدوم مبارکش تل الهی را مشرف ساخت جشن اعظم در ملأ اعلی بر پا گشت کوم الله به اهتزاز آمد و بهاء کرمل نمودار شد و در دامنه اش خیمهء مبارک منصوب گردید و آیات باهرات لوح کرمل در جوار مقام حضرت ایلیا به صوت مرتفع از لسان اطهر جاری شد و لسان عظمت به تعریف و توصیف بقعه ای از بقاع آن که در قلب آن جبل واقع ناطق گشت و ارادة الله در آن حین به انتقال عرش رب اعلی علی حبیب بی همتایش و مظهر قبلش و مبشر جمالش به آن بقعه مشرفه تعلق گرفت و مقام محمود از فم مطهر مخاطبا به غصن اعظمش تعییین گشت و به اصبع اقتدار به آن مکان مقدس اشاره فرمود و پس از صدور امر محکم در انتقال عرش مطهر آن محیی رمم به مقر اولیهاش در سجن اعظم مراجعت فرمود..."[xxi]
و نیز در شرح این مطالب حضرت ولی امرالله در کتاب قرن بدیع چنین می فرمایند:
"... نوبت اخیر اقامت مبارک در مدینهء منوره سه ماه به طول انجامید در یکی از این مواقع که خیمه و خرگاه آن طلعت ازلیه حشمت و عظمت در مجاورت دیر افراشته شده بود لوح مقدس کرمل، کاشف اسرار الهیه و بشارت دهندهء تأسیسات جلییلهء بدیعه از سماء مشیت مالک البریه "صاحب الکرم" نازل گردید و در مورد دیگر در حینی که هیکل قدم در دامنهء کوه مستقر نقطهء مقدسی را که میبایستی مقام ابدی حضرت رب اعلی در آنجا مرتفع و بقعهء مبارکهء نوراء به وضع بدیع و اسلوب منیع تأسیس شود به حضرت عبد البهاء ارائه فرمودند..."[xxii]
جناب حسین اقبال که خود در روز تعیین محل استقرار عرش حضرت رب اعلی در کوه کرمل حاضر و در محضر جمال اقدس ابهی مشرف بوده مشاهدات خود را از آن واقعه چنین به رشتهء تحریر در آورده است:
"... خلاصه این عبد با رفیقم به اتفاق خادم مأمور وارد حیفا شدیم و ورود به بیتی نمودیم که حضرت مولی الوری و مالک العرش و الثری مقر گزیده بودند. آن خادم رفت حضور مبارک و عرض کرد که فدویان آمده ایم امر اعلی به احضار این عبد و رفیق عرشیم صادر گشت ما هم به کوه کرمل شتافتیم دیدیم حضرت مولی بر یک کرسی وسط دایرهء سروها جلوس فرموده و جلو ایشان غصن اعظم و سر اکرم در ضمن آن حقله جلوس نموده شمارهء سروها پانزده و ضخامت هر یک به قدر یک انگشت بود که سایهء مختصری داشت این عبد و رفیق عرشیم تعظیم نموده و به قدر نیم ذرع فاصله از دایرهئء سروها سر پا ایتادیم درین وقت پدر آسمانی با فرزندش که در یمینش بود مشغول صحبت بودند و با انگشت خود روی زمین که فعلا مقام اعلی است اشاره فرمودند.
در آن محلی که هیکل مبارک و کسی که از روز الست بمن اراده الله نامیده شده جلوس فرموده بودند نه عمارتی بود و نه درختی بعد از چند سال بعد از صعود، حضرت من اراده الله زمینی که اب رحمن و رحیم و مالک یوم الدین انتخاب فرموده بودند ابتیاع نمودند خلاصه این سروها فعلا بواسطهء شبکهء آهنین محصور گشته و نهالهای سرو درختان قطور کهنی گشته اند. یک روز در التزام خدمت مبارک به اطراف سروها رهسپار شدیم قضیه را به عرض رسانیدم. حضرت ولی امرالله تبسم کنان فرمودند: تمام این مطالب را بنویس و به خط خود به من بده که در محفظهء آثار به یادگار بماند زیرا اهمیت تاریخی دارد..."[xxiii]
در خصوص واقعهء تعیین محل استقرار عرش مطهر حضرت رب اعلی و اقدامات دیگری که بعد از آن معمول شده حضرت بهاءالبهاء در لوح جناب آقا میرزا آقای افنان در پورت سعید چنین می فرمایند:
هوالابهی
ای فرع جلیل سدرهء مقدسهء مبارکه، جمال قدم و اسم اعظم روحی لا حبائه الفدا در وقتی که در حیفا تشریف داشتند موقعی را در جبل کرمل به کرات و مرات تعریف فرمودند که آن محل بسیار با صفا و لطافت و نضارت و نظارت است و امر فرمودند که آن محل را به هر قسم است بگیرند. بسیار بسیار میل مبارک به گرفتن آن محل بود چهار سال پیش به هر وسیله بود آن محل گرفته شد و جزئی ترتیبی داده شد و مهیا گشت پس سفارش مخصوص به رنگون داده شد و مکاتیب متعددهء مرقوم گشت و نقشهء صندوقی از رخام آن صفحات که در جمیع جهات معروفست کشیده شد و ارسال گشت و به مشقت زیاد یک پارچه منبت اتمام شد و بوسائط چندی حمل به اینجا گشت، و البته در بین راه در ورود به بعضی از شهرها چه شد مسموع آن جناب گشته، خلاصه با صندوقی از بهترین خشب هندوستان چندی وارد گشت و یک سال قبل از اینجا جناب آقا میرزا اسدالله را مخصوص فرستادیم تا آنکه با تخت روان جسد مطهر و هیکل مقدس و عرش عظیم روحی لتربته الفدا را از ایران با کمال توقیر و خضوع و خشوع و احترام با چند نفر احباب حمل نموده وارد ارض مقدس نمودند حال در جبل کرمل مشغول به بناء مقام مقدس هستیم و انشاءالله شما را نیز می خواهیم تا با ما در سنگ و گل کشی در آن مقام مقدس مبارک شریک و سهیم گردی و اقتباس فیوضات غیر متناهیه نمائی و به شرف اعظم موفق گردی و هذه بشارة لا تقابلها سلطنة الملک و السموات فی الحقیقه چنان سرور و حبوری دست داده که وصف نتوانم زیرا آن عرش مقدس بسیار مورد اهانت اهل ظلمت شده بود الحمدلله به عون و عنایت جمال قدم چنین اسباب فراهم آمد که در نهایت عزت جمیع اسباب مهیا گشت که محل حیرت کل خواهد شد و البهاء علیک و علی افنان السدرة المقدسة هناک ع ع[xxiv]
و نیز در این باره در اثر دیگری از حضرت عبدالبهاء که به تاریخ 28 شعبان سنهء 1321 ه. ق. مورخ و خطاب به جناب آقا میرزا محمد باقر افنان در طهران عز صدور یافته چنین مذکور است:
"ایها الفرع الکریم من الشجرة الرحمانیه، از کثرت مشاغل و غوائل غیر متناهیه جواب نامهء آن حضرت تأخیر افتاد البته معذور خواهید داشت زیرا مشاغل نه چندان که شرح و بیان توان نمود مغ هذا الحمد لله که مخابره و مکاتبهء عبدالبهاء با حضرات افنان دوحهء مقدسه متنابع و متواصلست این از شدت تعلق این قلب به محبت جمال اعلی روحی له الفداست. الحمد لله مقام مقدس طبقهء تحتانیه در نهایت متانت و لطافت و ظرافت بنایش تکمیل شد و قعطهء جسیمه ای زمین بالای مقام مقدس بود که اگر دست بیگانگان باقی می ماند یمکن در آینده در آنجا بنائی می نمودند و محذوری عظیم حاضل می شد و آن زمین به کرات و مرات موطی قدم مبارک شده بود و چند سروی در آن موجود و جمال قدم روحی لاحبائه الفدا مرارا در سایهء آن سروها نشستند و احبای الهی به حضور مشرف گشتند آن قطعهء زمین نیز در این ایام مجبورا به دو هزار تومان خرید شد و به مقام مقدس ملحق گشت اما آب انبار چون قبل از بنایش این عبد مسجون شد لهذا در متانت و ترتیبش چنانکه باید و شاید مهندس های فرنگی و عثمانی از عهده برنیامدندکار را ناقص گذاشتند لهذا دیوار آب انبار از طرف دریا سقط شد و زحمت ها قدری به هدر رفت لکن عیبی نداشت دوباره به مهندسی خود این عبد در کمال متانت ساخته گشته و عنقریب تمام می شود هر چند از جهت مسجونی نتوانستم که خود به مقام مقدس روم ولی از دور به مهندسی پرداخته در نهایت متانت عنقریب اتمام خواهد شد. ولی آب انبار نیست دریاست اما در خصوص حضور ورقهء مقدسه شجرهء مبارکه انشاءالله عنقریب حکمت اقتضاء خواهد نمود و اذن و اجازه خواهد داده شد و علیک التحیة و الثناء
28 شعبان سنهء 321 " [xxv]
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوح جناب عندلیب لاهیجی که سرور و احساسات و عواطف رشیقهء آن حضرت را در حین بنای مقام مقدس حضرت رب اعلی کاملا نمودار می سازد چنین می فرمایند:
هوالابهی
ای عندلیب حدیقهء معانی، ای جای تو خالی در بقعهء بیضاء، ای جای تو خالی در قبهء نوراء، ای جای تو خالی در موقع منعوت به لسان انبیاء، ای جای تو خالی الرب مجد لبنان و بهاء کرمل، ای جای تو خالی در ارض مقدس، ای جای تو خالی در وادی ایمن، ای جای تو خالی در ذروهء علیا، ای جای تو خالی در جبل کوم الله، ای جای تو خالی در بهترین نقطهء حیفا، ای جای تو خالی در بنیان حضرت کبریاء، ای جای تو خالی در خاک کشی به دوش مبارک، ای جای تو خالی، غصه مخور چند کش بالنیابه از جناب شیخ الرئیس و جناب افنان و جناب فاضل و جناب غلامرضا خان و جناب شما و جناب معمار باشی و سائر احباء می کشم و این نیابت عین عنایت و صرف موهبت از حضرت احدیت است که عبدالبهاء را موفق به آن نموده که بالنیابه از نفوس زکیه در این مقام قیام نماید رب اقبل من عبدک الخاضع الخاشع البائس الفقیر هذه النیابة لاحباء الله انک انت المقتدر العریز القابل الغفور ع ع
با تنفیذ ارادهء جمال قدم و ارتفاع مقام حضرت رب اعلی در قلب جبل کرمل اشارات جمال قدم در لوح هرتیک تحقق یافت. جمال قدم در این لوح که به سال 1289 ه. ق. (1872 م.) یعنی 19 سال قبل از سفر اخیر به حیفا عز نزول یافته است دربارهء بنای هیکل و صیحهء کوه کرمل چنین می فرمایند:
"...قد بشر البر و البحر ببرالله و وعد الملل بمطهر العلل انه لبانی الهیکل طوبی للعارفین، اذا اتی المیقات یصیح الکرمل کانه اهتز من اهتزاز نسمة الرب طوبی للسامعین، لو یتوجه احد باذن الفطرة لیسمع من الصخرة انها تنادی با علی الصیحة و تشهد للاله الابدی، طوبی لمن وجد عرف البیان و اقبل الی الملکوت منقطعا عن الامکان ..."[xxvi]
عبارت نازله در لوح هرتیک یادآور کلمات جمال قدم در لوح جناب محمد مصطفی بغدادی است که می فرمایند:
"...قد بشر برالشام ببر الله انه ظهر بالحق طوبی للمقبلین، قد اهتز کوم الله من نسمة الوصال انه سمی بکرمل ینادی قد اتی بانی الهیکل و مطهر العلل طوبی للفائزین..."[xxvii]
غیر از لوح مبارک کرمل که شرح نزول آن در بالا مذکور شد در تاریخ 24 ذی قعدهء سنهء 1308 ه. ق. (1 جولای 1891 م.) یعنی پنج روز بعد از ورود حضرت بهاءالله به حیفا لوحی از لسان میرزا آقاجان خادم الله خطاب به حاجی سید علی افنان در عشق آباد عز صدور یافته که متن کامل آن را ذیلا نقل می نماید:
ع ش
حضرت افنان جناب حاجی سید علی علیه بهاءالله الابهی
فی 24 ذی قعدة الحرام سنهء 1308
بسم ربنا الاقدس الاعظم العلی الابهی
حمد حضرت مقتدری را لایق و سزا که ضعف عباد را در یوم معاد به قوت تبدیل نمود و امتیاز عنایت فرمود به شأنی که اسم بدیع را به قدرت غالبه و قوت قاهره من غیر سلاح به اقلیمی که مزین بود به صفوف عساکر و الوف مترادف فرستاد قد ظهرت قدرة لم یکن لها شبه فی العالم و لا نظیر بین الامم لو یتفکر فیه العباد لیتدعون ما عندهم مقبلین الی الله رب الارباب [xxviii] الصلوة و السلام و التکبیر و البهاء علی اولیاء الله و اصفیائه الذین قامو علی تألیف افئدة عباده و عملوا ما امروا به فی الکتاب انه هو العزیز الوهاب. روحی لذکرکم الفدا و لخدمتکم الفدا دستخطهای عالی عالی آن حضرت به مثابه امطار رحمت وارد هر یک مفتاحی بود از برای باب سرور و عطیه ای بود از برای فرح قلوب و بعد از فرائت و توجه قصد ذورهء علیا نموده امام وجه مولی الوری عرض شد و به حضور و اصفا فائز گشت قوله عز بیانه و جل برهانه.
یا افنانی علیک بهائی و عنایتی نامه های آن جناب هر یک بشارتی بود ظاهر و فرحی بود مجسم و هویدا لله الحمد به نصر ظاهر و باطن امواج بحر بیان را مشاهده نمودی و در ظل سدرهء مبارکه مقام اخذ کردی این نعمت را شبهی نه و این فضل را مثلی نبوده و نیست دنیا و زخرف و زینت و الوانش به حکم محتوم به عدم راجع و آنچه از قلم اعلی نازل و از ساب رحمت جاری باقی و ثابت. نشهد انه لا اله الا هو له العزة و البهاء و العظمة و الکبریاء یعطی من یشاء ما اراد و یمنع انه هو المقتدر المختار. عالم ملک و ملکوت کل شهادت داده و می دهند بر این فضل اعظم که عالم و امم را احاطه نموده و ظاهر فرموده آنچه را که مطالع عرفان و مشارق بیان از ذکر و بیانش عاجز و قاصر مشاهد ه گشته بل کل بر عجز خود اقرار نموده اند و بر قصور اعتراف. طوبی از برای نفسی که به اسم قیوم تمسک نمود و رحیق مختوم را از ید عطای الهی اخذ کرد و آشامید. الحمدلله آن افنان ساقی رحیقند و معطی رتبه و مقام نسئل الله تبارک و تعالی ان یجعلک منادیا باسمه و مبرشا بظهوره و قائما علی خدمته و ناطقا بثنائه و یقدر لک ما یرفعک باسمه و یعزک به عزه انه هو الذی لم تمنعه شئونات الوری و لا سطوة الامرآء قد اتی بقوة عجزت عند ظهورها قوة العالم و بآثار محت عند بروزها آثار الامم انه هو الکتاب الاعظم الناطق الذاکر امام وجوده من فی السموات و الارضین.
نامه های آن جناب که به عبد حاضر ارسال نمودی هر یک مزین بود به نور توحید الهی و مشتعل بود به نار سدرهء ربانی. مقام این یوم عظیم است چه که مالک قدم در ظاهر ظاهر در طور عرفان ناطق و مکلم. طوبی از برای سمع و بصری که به مشاهده و اصفا فائز گشت. اولیای آن ارض هر یک لدی المظلوم مذکورند به ذکری که عندالله از سید اذکار مذکور و از قلم اعلی مرقوم. بگو یا حزب الله از مفتریات عباد و ظلم ظالمین و اعراض معرضین و نعاق ناعقین محزون مباشید لو عرف الناس فضل یومی لنبذوا خزائن العالم مقبلین الی افقی الذی منه اشرق نیر ظهوری الذی به اشرقت السموات و الارضین سبحان الذی لسان بیان در طور عرفان امام وجوه ادیان ناطق و آیات ربانی به مثابه امطار ربیع الهی نازل معذلک عباد از تقرب ممنوع و از مشاهده محروم. بشروا یا اولیائی بما توجه المظلوم الیکم و ذکرکم بذکر اذ ارتفع من لسان العظمة نطقت الفردوس الاعلی و الجنة العلیا. یا اهل الارض و السماء قد فتح باب الکرم و ظهر مالک القدم بسلطان لا یقوم به ما عند القوم الذین ترکوا ما امروا به و عملوا ما نهوا عنه فی کتاب الله رب العرش العظیم. در اکثری از اوراق قلم منزل آیات به ذکر اولیائش مشغول هنیئا لهم و مریئا لهم باید کل به محبت و مودت و اتحاد و اتّفاق تمسک نمایند و به لسان حقیقت به این کلمات عالیات که از قبل از قلم بیان نازل نطق کنند محتجبان را مرگی منجمدان را دردی شاهنشه ایام آمد آن کنز تمام آمد آن غیب به نام آمد رغم دل انعام آمد. قسم به آفتاب حقیقت امروز ظالمین و معتدین و ما عندهم به مثابه کف تراب نزد رب الارباب مشهود بل احقر منه به به قوت ملکوتی و قدرت ربانی بر امر قیام نمائید و لکن به حکمت و بیان، حکمت اعمال و افعالیست که سبب اقبال من علی الارض است. یا اولیائی دوست ندارم احدی از شما به غبار ضغینه و بغضا آلوده باشد به راستی می گویم کینونات شما از نور خلق شده باید امام وجوه ساطع و لامع باشید به شأنی که اهل شرق و غرب به هدایت آن اقبال نمایند و واصل شوند ان ربکم الرّحمن هو الغفور و هو الرّوف و هو المشفق و هو الکریم ذو الفضل العظیم. در جمیع احوال از حق جل جلاله حفظ دوستان را طلبیده و می طلبیم انه هو السامع و هو المجیب لا اله الا هو الفرد الواحد العزیز الخبیر.
این یوم مخصوص حضرت سید الشهداء حسین بن علی یک زیارت از لسان عظمت نازل و جناب میرزا مهدی علیه بهائی از قبل طلب نموده حال ارسال شد لیقرئه المخلصون بک. یا اولیائی عمل آن حضرت ما بین اعمال ظاهرهء در عالم به مثابه آفتابست ما بین نجوم طوبی از برای نفسی که در ایام عاشورا به این ذکر اعظم و کلمهء اکمل اتمّ آن جوهر من لدنه ثمّ اعملوا ما امرتم به من لدن آمر حکیم. انتهی[xxix]
دستخط های آن حضرت هر کدام فی الحقیقه مبشری ناطق بر الفت اولیاء و اتحادشان و همچنین بر اصلاح اموری که به سبب آن حضرت واقع گشته و ظاهر شده فی الحقیقه لایق آن حضرت این اعمال طیبهء عالیه است یسئل الخادم ربّه ان یظهر لحضرات افنانه ما یظهرهم بین العباد بمثابة الشموس فی الافاق و یک دستخطّ سبب کدورت و حزن شد آنهم الحمدلله طولی نکشید که تفصیل ظاهر گشت نفسی به مثابهء حبیب روحانی جناب آقا میرزا عبدالکریم علیه بهاءالله و عنایته که لدی العرش مذکورند و فی الکتاب مسطور البته حزن ایشان سبب حزن اولیاء و احباء می شود یک پاکت آن حضرت که مرقوم فرموده بودید به تفصیل ذکر شده نرسید و لکن بعد از آن لله الحمد رسید و ذکر خلاصی ایشان و تقدیس ایشان در آن مذکور و این سبب شد از برای فرح اعظم بعد از کریت اعمّ و رخاء مبین بعد از شدّت عظیم که الحمدلله امر مشتبه نشد و بر کلّ ظاهر گشت آنچه که سبب فلاح و نجاح و صدق عمل ایشان بوده[xxx] بعد از عرض این فقره در ساحت اقدس این کلمات عالیات نازل.
یا افنانی علیک بهائی کبر علی وجه عبدالکریم علیه بهائی من قبلی و نوّره بانوار بیانی ثم اقرء له ما نزل من سماء فضلی له ان یشکرالله فی اللیالی و الایّام بما اظهر ما کان سبب الفرح الاکبر لاولیائه الله و اصفیائه و للمقربین من خلقه. جند اعظم و ناصر مبین امروز اعمال طیبهء طاهره است لعمر الله بها یفتخر الله بین ملائکته المقربین طوبی له و نعیما له. یا عبدالکریم لسان قدم در این حین به وکالت تو خود را شکل می نماید و به کلمهء مبارکهء حمد ناطق و ذاکر چه که حمدی که لایق ساحت امنع اقدسست حمدیست که از افق بیان مقصود عالمیان ظاهر می شود. قل لک الشکر و لک الحمد و لک العطاء و لک البهاء ترانی یا الهی مقرا بعجزی و جز من علی الارض و معترفا بفقری و فقر من فی البلاد اسئلک یا بحر الکرم بسماء عطائک و شمس جودک ان تویّدنی و احبّائک علی ما یرتفع به امرک و یظهر به تقدیس ذاتک عمّا دونک و تنزیه کینونتک عمّا سواک اسئلک بندائک الاحلی و اسمائک الحسنی و بمظاهر قدرتک فی ناسوت الانشاء و بنبئک الذی به اخذ الزلازل قبائل ارضک و ارتعدت فرائض المعرضین من خلقک ان تجعل اولیائک فیهذا المقام مظاهر رحمتک و مشارق عفوک و مصادر اخلاقک و مطالع عطائک لیرتفع بذلک مقامهم بین عبادک ای رب تحن عبادک و خلقک قد اقبلنا الیک منقطعین عن دونک اسئلک بمصباحک الذی احاطته الاریاح و بنور امرک الّذی ما حجبته شبهات اهل الضلّال ان تفتح علی وجوه اولیائک ابواب عنایتک و قدّر لهم ما ینبغی لبحر کرمک و شمس عزّک انّک انت المقتدر المتعالی العلیم الحکیم.
به راستی می گویم دوستان در اکثر اوقات امام وجه حاضر و به طراز منور ذکر الهی مشرّف و مزّین. نسئل الله ان یظهر منهم فی کل یوم ما یقرّبهم الیه انّه هو الغفور الرّحیم. یا افنانی ذکر حضرات افنان علیهما بهاءالله و عنایته و رحمته و فضله را نمودید حین عرض حضور آفتاب فرح از افق بیت مشرق و لائح طوبی لهما و نعیما لهما قد عملا ما ینبغی لهما فی ایّام ربّهما قد جری عند ذکرهما فرات عنایةالله و ماج بحر عطائه و ذکره نشهد انّهما عملا ما تضوّع به عرف الخلوص و الاستقامة بین البّریه نسئل الله تبارک و تعالی ان یکتب لهما من قلمه الاعلی ما لا تعادله شیء من الاشیاء و لا ما کنز فی الارض و لا ما تری فی السماء کذلک جال قلم عنایتی فی مضار بیانی فضلا من عندی و انا العزیز الفضّال.
البته آن جناب هم راضی شدید به آنچه ظاهر شده این مظلوم شهادت می دهد ذکر این عمل مبرور اهل مدائن محبّت و انقطاع را جذب نموده یشهد بذلک لسانی فی سجنی رحمة من عندی علی من فی السّموات و الارضین الحمدلله رب العالمین. انتهی
سبحان الله ذکر این فقرهء طائفین حول مولی الوری واهل سرادق ابهی کل مسرور شدند و به لک الحمد یااله العالم ناطق گشتند این فضل را پایانی نه و این بحررا کرانی نه. ینبغی ان یتمسک حزب الله بحبال کرم مولی العالم و یشکرونه و یحمدونه و یذکرونه و یصفونه بما وفقهم و ایدهم علی ما ینبغی لایامه انّه هو الموفّق العلیم و المویّد الکریم. ظاهر شد آنچه که سبب علّو مقام و سمّو مراتب اولیاء گشته و اسئله ان یحفظهم و یکتب لهم ما یفرح به قلوبهم و یطمئنّ به نفوسهم انّه هو المقتدر المختار و هو العزیز الوهّاب.
و اینکه ذکر ادای دیون و همّت اولیای آن ارض و اعانتشان را فرمودید تمام عرض شد و هر یک را مخصوص ذکر فرمودند به شأنی که صخره های عالم از حقّ سمع طلب نمودند که شاید به اصفاء آنچه نازل شد فائز گردند. انّه هو المقتدر القدیر و بالا جابة جدیر و اعمال آن حضرت در این سفر کلّ به طراز قبول و عزّ رضا فائز این فضل اعظم فضل های عالم بوده و هست و آنچه هم در ملک این ارض مرقوم داشته اید در حضور عرض شد و به شرف اصغاء فائز گشت و مخصوص امر فرمودند حضرت مولائی غصن 66 الاعظم روحی و ذاتی لتراب قدومه الفداء به آنچه ذکر شد تمسّک نمایند. فرمودند نیّت افنان به نفسه نافذ و مصلح است هذا حقّ لا ریب فیه. انتهی
یسئل الخادم ربّه ان یقدّر لا فنانه ما ینجذب به افئدة العالم و قلوب الامم انّ هو السّامع المجیب لا اله الّا هو الفرد الخبیر.
بعد از عرض عریضه خبر دیگر رسید فی الحقیقه بشارت تازه رخ نمود و آن حکایت ضیافتی است که جناب حاجی الف و حاء علیه بهاءالله از اخیار و اغیار نمودند هنیئا له این عمل عمل مبرور است چه که سبب اقبال وجود است بعد از عرض در ساحت امنع اقدس این بیان از ملکوت عرفان نازل قوله تعالی:
یا افنانی علیک بهائی ضیافت مذکوره از مقتضیات حکمت الهی بوده این عمل به طراز قبول مزیّن. نشهد انه کان اکلیلا لروس الاعمال و شمسا لسماء الافعال بشّره من قبلی و ذکّره بما نزل من قلمی لعمری قد عمل ما ینبغی لایّام ربّه نوّره بنور بیانی و رضائی لیفرح و یکون من الشّاکرین. امثال این اعمال سبب بزرگ است از برای تالیف قلوب و توجّه وجوه الی مالک الوجود امروز باید کلّ تمسک نمایند به آنچه سبب تقّرب و اقبال اهل عالم است. یا افنانی البشارة البشارة این ایام خطیب بیان در مدینهء عشاق بر منبر ارتقاء جست و به اعلی النداء قال یا اهل الفردوس الاعلی و یا طلعات الجنّة العلیا افرحوا ثمّ استبشروا بما سرع العشّاق الی مقّر الفداء فی یوم المیثاق ثمّ نادی المناد عن یمین البقعة النّوراء یا ملا الارض و السماء هذا الیوم فیه ورد الامین فی سجن مبین فی سبیل الله رب العالمین. سبحان الله ظالمین را گمان آنکه به این ظلم های وارد و نار مشتعله نور الهی و نار سدرهء ربانی مخمود شود و معدوم گردد یشهد المظلوم لو یجتمع من فی السّموات و الارض علی اطفاء النور یجدون عجزاء قد شهد بذلک کتب الله من قبل و من بعد طوبی للعارفین.[xxxi]
افنان و اولیای آن ارض کل شاهد و گواهند که حزب الله قصد نزاع و فساد و جدال با احدی نداشته و ندارند و قریب چهل سنه می شود که حمل شدائد و بلایای لا تحصی را نمودند و به حق گذاردند معذلک نار بغضا در صدور اهل نفاق ازید از قبل مشاهده می گردد ختم الله علی سمعهم و ابصارهم و ادارکهم چه که به این اعمال مردودهء شیطانیه کسب عذاب سرمدی می نمایند و شاعر نیستند. سوف یفنی الدنیا و ما عندهم و یرون انفسهم فی عذاب الیم. حمایت حضرت امپراطور اعظم ایده الله سبب اشتعال نار بغضا شده[xxxii] مدتیست در سر به تحریک مشغول و به تهیهء اسباب ظلم ساعی و جاهد تا آنکه این ایام خافیهء صدور ظالمین ظاهر و هویدا گشت البته بعضی از آنچه وارد شده اصغا نموده اند خدمت جنرال آن ارض [xxxiii] از لسان این حزب که در عالم متفرقند سلام برسان و بگو این حزب نظر به عنایتی که از افق سماء عدل حضرت امپراطور اشراق نمود کلّ به او ناظر و به رضای آن حضرت متمسک و نفوس ظالمه به این جهت جمعی را برانگیختند بر عداوت این حزب مظلوم مجدد اراضی بعضی از بلاد را به دماء مسفوکهء فی سبیل الله رنگین نمودند. از حق می طلبیم آن مطلع عدل و داد را موید فرماید بر حفظ این فئه مظلومه انه علی کل شیء قدیر. فی الحقیقه سبب و علت این بغضا به جهت ظهور عنایتی است که حضرت امپراطور اعظم دربارهء این مظلوم ها مشاهده نمودند نسئل الله ان یوفق حضرته علی حفظ اغنامه انه معین الناصرین و موید المنصفین لا اله الا هو الفرد الواحد المقتدر القدیر. انتهی
آن حضرت باید آنچه وارد شده نزد حضرت جنرال ذکر نمائید امید آنکه حضرت ایشان در ساحت حضرت امپراطور اعظم عرض نمایند آنچه را که سبب ظهور عنایت ایشانست و علت حف این مظلومان. این عبد متعجب بل عالم متعجب مع آنکه این حزب مظلوم خاضع تر و خاشع تر از جمیع احزاب ایران بوده و هستند آنچه گفته اند و امر نموده اند اطاعت شده و در جمیع احوال و مواقع ظلم و تعدی دست در نیاوردند و به دفاع تمسک ننمودند چنانچه خود حضرت جنرال و امراء دولت بهیهء ایدها الله دانسته و می دانند معذلک هر یوم از اشرار امت ظلمی ظاهر، ظلم او بر ما حریص است و عیان نیست بر ما چاره کردن جز بیان.
دیگر تا عدل حضرت امپراطوری چه اقتضا نماید و چه فرماید مکرر فرمودند مقصود از این اظهارها اخبار است تا کل بر ظلم نفوس ظالمه و صبر این حزب مظلوم آگاه شوند و مطلع گردند و فی الحقیقه الامر بید الله یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و هو الحافظ الناصر المعین الحمد لله رب العالمین.
ان الخادم فی آخر القول یسئل الله ربه ان یحف اولیائه بجنود الغیب و الشهاده و یرفعهم باسمه بین البریه انه ولی المحسنین و مولی المتوکلین لا اله الا هو العلیم الحکیم. در هر حال از حق جل جلاله می طلبم این حزب مظلوم را نصرت فرماید به امری که سبب استقامت کبری است. ان ربنا هو الموید المقتدر العزیز العلیم. این ایام مقر عرش حیفا واقع مع جمعی از طائفین و مهاجرین و مسافرین لله الحمد کل به تقوی مزین و به نور انقطاع منور. هر یوم به حضور و لقا فائز و مشرف اینست فضل بزرگ بی مانند اسئله تعالی ان یکتب لاولیائه ما ینبغی لسماء عطائه انه هو المقتدر القدیر.
عرض دیگر آنکه چند شهر قبل لوح مقدسی که به ندا مرسوم و همچنین به بشارات مذکور حسب الامر مالک غیب و شهود ارسال شد و این لوح احمامیست که در کتاب اقدس و سایر الواح متفرق بود به نفس مبارک جمع فرمودند و در آن لوح مذکور آمد تا کل احکامی را که سبب آسایش اهل عالم و راحت امم و محو اختلاف ونفاق و اثبات اتحاد و اتفاق است بدانند و بیابند و به شکر و حمد مقصود عالمیان ناطق گردند.[xxxiv] فی الحقیقه فضل اعظم ظاهر شده و لکن بی انصاف های عالم بر عنادی قیام نموده اند که ملا مقربین به نوحه و ندبه مشغول. اللهم یا الهی احفظ عبادک ثم انصرهم بقدرتک و قوتک انک انت اقدر الاقدرین و ارحم الراحمین. الی حین خبر وصول آن لوح امنع اقدس نرسیده و اگر رسیده باید ترجمه شود تا حضرات ملوک ایدهم الله بر مقصود آگاه شوند و به یقین بدانند این حزب جز رفع فساد و اظهار عدل و انصاف مقصودی نداشته و ندارند از حق می طلبم آن لوح را برساند انه هو المقتدر الامر الحکیم. البهاء و الذکر و الثناء علی حضرتکم و علی من حضر بین یدیکم و یسمع قولکم و ذکرکم فی امرالله ربنا و ربکم و رب من فی السموات و الارضین و الحمد لله رب العالمین.
چنانچه خوانندگان گرامی ملاحظه فرمودند در لوح مبارک فوق تصریح شده است که "...این یوم {24 ذی قعدهء 1308 ه. ق.، جولای 1891 م.} مخصوص حضرت سید الشهداء حسین بن علی یک زیارت از لسان عظمت نازل ..."
بنابراین زیارت نامهء سید الشهداء که یکی از آثار مهیمنهء جمال قدم محسوب می گردد نیز از آثار نازله از قلم آن حضرت در ایام اقامت در حیفا است. چوم متن این اثر عظیم مستطاب به طبع رسید ه نقل آن در این مقام ضروری به نظر نمی آید.
یکی دیگر از مهم ترین الواح نازله از قلم جمال اقدس ابهی در ایام اقامت در مدینهء منورهء حیفا لوح مبارک دنیا است که در فقره ای از آن آقا میرزا آقای افنان مشهور به نورالدین مورد خطاب قلم اعلی قرار گرفته و چنانچه گذشت میرزا آقای افنان و اعضای عائلهء ایشان از جمله نفوسی بوده اند که در ایام اقامت جمال قدم در حیفا در این مدینه و سپس در مدینهء عکا سکنی گزیده اند و بنا بر این تاریخ نزول لوح دنیا باید در حدود اواخر ماه ذی الحجهء سنهء 1308 ه. ق. (اوائل اگست 1891 م.) بوده باشد.[xxxv]
در لوح جناب ابن اصدق مورخ 24 ربیع الاول سنهء 1309 ه. ق. (28 اکتبر 1891 م.) که فقره ای از آن قبلا نقل شد عبارتی از لوح مفصل و مشهور شیخ که از قلم جمال قدم خطاب به شیخ محمد تقی نجفی اصفهانی ملقب به ابن ذئب عز نزول یافته مندرج گردیده است.[xxxvi]1308 ه. ق. (1891 م.) بوده است. از اشارات و لحن کلام جمال قدم در لوح جناب ابن اصدق می توان چنین استنباط نمود که نزول لوح مبارک شیخ نیز در چند ماه آخر سنهء
این استنباط با توجه به مندرجات لوح شیخ تایید می شود زیرا جمال قدم در فقره ای از آن می فرمایند:
"یا شیخ در بحبوحهء بلایا این مظلوم به تحریر این کلمات مشغول از جمیع جهات نار ظلم و اعتساف مشهود از یک جهت خبر رسیده اولیاء را در ارض طاء اخذ نموده اند..."[xxxvii]
این بیان ناظر به دستگیری و حبس ملا علی اکبر ایادی و حاجی ابوالحسن امین اردکانی است که در رمضان سنهء 1308 ه. ق. (اپریل/می 1891 م.) اتفاق افتاده [xxxviii]1308 (1891 م.) و در ایام اقامت جمال قدم در حیفا پایان یافته باشد. عبارت ذیل که در اواخر لوح شیخ مندرج است به وضوح نزول لا اقل قسمت اخیر این اثر عظیم را در ایام اقامت در حیفا تایید می نماید زیرا جمال قدم به صراحت به ارتفاع "خباء مجد" در کوه کرمل اشاره می فرمایند: و بنا بر این نزول لوح شیخ باید پس از وصول این اخبار به ارض اقدس یعنی در اوائل ذی الحجهء سال
"...کرمل در کتاب الهی به کوم الله و کرم الله نامیده شده. کوم تپه را می گویند و این مقامی است که در این ایام از فضل دارای ظهور خباء مجد بر آن مرتفع گشته طوبی للواردین و طوبی للمقبلین ..."[xxxix]
در ایام اقامت اخیر جمال قدم در حیفا اخبار مدهش ضوضای یزد در رمضان 1308 ه. ق. (1891 م.) و واقعهء شهدای سبعهء یزد که در نهم شهر شوال 1308 ه. ق. (19 می 1891 م.) به فرمان جلال الدوله صورت گرفته بود نیز به ارض اقدس رسید و سبب حزن و الم شدید جمال قدم گردید. یکی از الواح مهمه ای که حاوی شرح وقایع و حوادث یزد می باشد به تاریخ 19 ذی الحجهء سنهء 1308 ه. ق. (26 جولای 1891 م.) نازل شده و لذا از آثار مبارکهء نازله در ایام حیفا محسوب می گردد. این لوح که از لسان میرزا آقا جان خادم الله خطاب به "حضرت افنان جناب الف و حاء"[xl] نازل شده مشتمل بر شرح مصائب و مشاکل یاران ایران در آن ایام و آئینهء عواطف، احساسات، افکار و مشاغل جمال مختار در مدت اقامت در مدینهء حیفا است. نظر به اهمیتی که این لوح مبارک در اشتمال بر مسائل آن ایام دارد تمام آن را ذیلا نقل می نماید:
علیه آقای مکرم حضرت افنان جناب الف و حاء
علیه 669 الابهی به لحاظ انور ملاحظه فرمایند.
هوالله تعالی شانه العظمة و الاقتدار
حمد مقصود عالم را که آنچه را که در افئده و قلوب مستور بود ظاهر فرمود، ابرار را از اشرار به مثابهء نور و ظلمت امتیاز بخشید و هویدا ساخت. جلت قدرته و عظم سلطانه و الصلوة و السلام علی سید به ثبت حکم السیادة بین البریّه و اشرق نور الاحدیّه و ارتفعت اعلام النصر و الظفر بین الخلیقة و علی آله و اصحابه الّذین جعلم الله رعاة اغنامه و هداة عباده و علی کل ثابت مستقیم و کل عارف نطق بما امر به فی کتابه المبین. و بعد، روحی لذکرکم و لبیانکم الفداء، دستخط عالی مطلع فرح حقیقی و سرور معنوی شد چه که هر کلمهء از آن گواهی داد بر وحدانیت حق جل جلاله و صحت و سلامتی آن حضرت و بعد از قرائت و اطلاع قصد مقام نموده بعد از اذن امام وجه عرض شد، فرمودند یا افنانی علیک سلامی و بهائی قد کنا ماشیا فی البیت اذا سمعنا نداء کان المنادی یبشرنی بما ورد علی اولیاءالله و اصفیائه هذا یوم فیه اقبل علی قبل اکبر الی السجن فی سبیل الله مالک القدر ثم سمعنا مرة اخری من الشطر الایمن یا اهل السفینة الحمراء افرحوا بما اقبل امین الی حصن متین و سجن مبین فی سبیل الله رب العالمین.[xli]
فی الحقیقه امروز روز نشاط و انبساط است لعمری در مدینهء عشاق بساط فرحی گسترده شده که بر چیده نشود چه که امروز عشاق مدینهء وفاق و اتفاق به کمال اشتیاق جان را انفاق نمودند و فدای مقصود یکتا کردند سطوت ظالم های خونخوار منعشان ننمود و السن غضب سبعی ایشان را از توجه باز نداشت. ای عجب کل العجب ظاهر شده آنچه که چشم ایام شبه آن را ندیده. من غیر جهت و سبب بغتة نار بغضا مشتعل، در بیست و سیم رمضان المبارک ذئاب ارض قصد اغنام الهی نمودند من غیر دلیل و برهان ظلمی ظاهر شد که حقایق وجود گریست. صاحبان سمع الیوم حنین اشیاء را می شنوند، مشارق اخلاق و مطالع آداب را اخذ نمودند در اول آنچه داشتند گرفتند و بعد به انواع عذاب ها هفت نفر را شهید نمودند به قسمی که هر نفسی اصغا نمود نوحه کرد نفسی از آن نفوس به این کلمهء علیا ناطق، یا قوم سید الشهداء روح ما سواه فداه در ارض طف فرموده هل من ناصر ینصرنی و این فقیر عرض می کنند هل من ناظر ینظرنی. از قرار مذکور بعضی را دم توپ گذارده اند و آتش زده اند و برخی را قطعه قطعه نموده اند و آتش زده اند. یک نفر از آن نفوس هم به این کلمهء علیا ناطق به آمر ظالم خطاب کرده و گفته من چهل سنه می شود منتظر این یوم بوده ام که این موی من به خون من در راه خدا خضاب شود. باری اول امر نموده اند تبری نمایند و این مظلوم را لعن کنند قبول نفرمودند و به استقامت کبری اقرار نمودند آنچه را که در کتب الهی از قبل و بعد بوده و این فقرات دخلی به ارض طاء نداشته نوشته اند ظل السلطان[xlii]23 رمضان المبارک دو نفس را در جامع شیخ حسن سبزواری اخذ نمودند و به حضور حاکم بردند و بعد از اذیت زیاد و اخذ دراهم رها نمودند و بعد مجدد آن دو نفس را مع پنج نفس دیگر که هر یک به مثابه مصباح در آداب و اخلاق منور ایشان را اخذ نمودند و در طریق عامهء خلق با سنگ و چوب و زنجیر می زدند تا به حضور سرکار والا رسیدند و از ذلت و خواری آن نفوس بی یار و معین اظهار بشاشت و خوشوقتی می نمایند و عمل می کنند آنچه را که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بعد به احضار علماء امر صادر و تحریک می نمایند تا آنکه علما فتوی می دهند و بعد نفسی را در حضور طناب می اندازند آن مظلوم را از پیش می کشند و شش نفر دیگر را از عقب او می برند بعضی را در اماکن متعدده سر می برند و بعضی را قطعه قطعه می نمایند و آن اجساد طیبهء طاهره را به آتش می سوزانند و بعد امر به یهودی ها می کنند که آن استخوان ها را می برند و در گودالها می اندازند. حق آگاه که لسان و قلم شرم می نماید از آنچه که کرده اند و بعضی نوشته اند که یک نفر را هم دم توپ گذارده اند. باری ظلم به مقامی رسید که عین عدل گریست و در شب به عیش و عشرت مشغول و جمیع بلد چراغ ها روشن و اسباب طرب موجود و الواط شهر با نقاره و دهل در اطراف می گشتند و به لعن و سب ناطق به شانی انقلاب حاصل که اهل بلد شکایت نمودند از هرج و مرجی که در آن شب واقع شد عیال و اطفال آن شهداء شب بی معین و مونس و قوت ماندند از قرار مذکور رعایای دولت خارجه به کمال محبت و شفقت در سرّ سرّ آذوقه فرستادند و به قدر مقدور اعانت مظلومان کردند[xlviii] و از قرار مذکور حضرت پادشاه ایران از این امور بی خبر و بی اطلاع و این امور کل به امر حاکم ارض صاد ظاهر شده و مقصودش آنکه حضرت پادشاه اید الله را از اسرار خفیه غافل نماید. سبحان الله این امور واقعه سبب می شود وقتی به فتوای علماء عامهء خلق بر نفس حکومت قیام نمایند بسیار تحیر دست داد که راضی شدند این قسم رسوائی و هرج و مرج مظاهر ظنون و اوهام بر پا نمایند. حق شاهد و گواه که اگر ذره ای قصور و یا حرکتی با آن نفوس بوده این عبد و مولایش ذکر آن نفوس را نمی نمود. یکتا خداوند بی همتا شاهد که لحاظ این حزب بعد از فضل الهی و عنایت ربانی به عدل سلطانی متوجه و ناظر حال استدعا می نمایم که آن حضرت به نفس نفیس در آنچه واقع شده تفتیش نمایند و استنطاق فرمایند تا آنچه مستور است مکشوف آید و دشمن را از دوست بشناسند و به اعانت این مظلوم های عالم توجه فرمایند. یسئل العبد ربه ان یوید حضرة السلطان علی التفقد علی رعایاه المظلومین و عباد الله المنصفین انه هو المقتدر علی ما یشاء و هو الفرد الواحد المشفق الکریم. در این حین حضرت مولی ارواحنا فداه به این کلمات عالیات ناطق، آیا خطای جناب معین الملک چه بوده که عزلش نموده اند[xlix] ایشان در خدمت و ماموریت خود به هیچوجه اهمال ننموده اند حمد خدا را که به سبب ایشان و اسم ایشان ضری وارد نه، اگر خدمتشان رسیدی از قبل مظلوم سلام برسان و بگو فصبرا معین الملک ان عن حادث فعاقبة الصبر الجمیل جمیل. بعد از ظلمت لیل نور صباح مشرق و بعد از کسوف شمس تجلیات و ضیائش باهر. نسئل الله تبارک و تعالی ان یویده و یوفقه علی عدل لا ینقطع عرفه و لا آثاره انه هو الفضال الآمر العلیم و الحکیم. انتهی. همه روزه این عبد مترصد اخبار صحت و سلامتی آن حضرت بوده و هست و البته عنایت می نمایند و اظهار می دارند السلام و الثناء و الذکر و البهاء علی حضرتکم و علی من یحبکم و یسمع قولکم لوجه الله رب العالمین. به مجرد آنکه شنید سیاح[xliii] را اخذ نموده اند از بیم آنکه مباد اسرار ظاهر شود به ابنش[xliv] امر نموده به آنچه که واقع گشته که شاید حضرت سلطان ایده الله را مجدد غافل نماید که مباد بر دشمن داخلی خود آگاه شود. بعد از یاس از مظلوم های عالم سید اشرف را در ارض صاد[xlv] به ظلمی شهید نمود که شبه نداشته. مقصود از جمیع این اعمال آنکه خافیهء صدر و خائنهء عینش مستور ماند. یا افنانی علیک بهائی، تو می دانی که این مظلوم در جمیع الواح این حزب را منع نموده از فساد و نزاع و جدال. ورقه نوشتن و درب خانه و کوچه ها انداختن شان جهّال و اراذل ارض است.[xlvi] قسم به دماء شهدای ارض یاء که جز اصلاح عالم و تهذیب نفوس امم قصدی نداشته و نداریم این حزب آنچه را که سبب علو و سمو و راحت و آسایش اهل عالم است من غیر ستر و حجاب امام وجوه امراء و علماء ذکر نمودند. لعمرالله مقصودشان خدمت دولت و ملت است نه امری که سبب فساد و نزاع و جدال گردد. یشهد بذلک کل منصف بصیر و کل عالم خبیر. ابدا در ارض یاء حوادثی و حرکتی از این نفوس نشده و کفی بالله شهیدا. در ارض طاء دو نفس از این اصحاب را اخذ نمودند و همچنین سیاح و رفیقش را از قرار مذکور سیاح خود را از پنجره بیرون انداخته و قصد فرار داشته و لکن پایش شکسته و موفق به فرار نشد لحمد الله بذلک. آن جناب به تفصیل می دانند مقصود او چه بوده، این مظلوم اراده نموده چند کلمه ای خدمت حضرت پادشاه ایران ایده الرحمن ارسال دارد شاید بر خلاف ما مضی به اسبابی که سبب دوام دولت و بقا عزتست تمسک فرمایند ودر جمیع احوال بما ینبغی لحضرته معمول دارند، آن کلمات اینست: یا سلطان بر آن حضرت لازم بل واجب است که در مثل چنین ایام عدل ظل اللهی از سیاح افندی وزیر حقیقی نواب والا سوال فرماید توجه شما درسنهء معلومه به عکا از برای چه بوده و از جانب که بوده و مطلب چه بوده و جواب چه شنیده [xlvii] ولکن تا حال ارسال نشد چه که معلوم نیست که آن حضرت عرایض مظلوم های عالم را اصغا نمایند. لعمری لا زال این مظلوم به اسبابی که سبب عدم فساد و حفظ بوده تمسک نموده، چنانچه چهل سنه می گذرد مع آنکه در هر سنه بر مظلومان جنود نفس و هوی تاخته اند و دماء طیب طاهر را ریخته اند معذلک احدی به دفاع برنخاست کل به حبل اوامر متمسک و به ذیل احکام متشبث بوده و هستند. این فقره به مثابهء آفتاب واضح و روشنست. حضرت پادشاه ایران سلمه الله و وزراء و امرای دولت ملتفت نشده اند و یا شده اند و مصلحت در اغماض دیده اند ای کاش نفسی یافت می شد و این مظلوم به عهد محکم متین عهد می نمود که این حزب مادامی که در ایران موجودند به خدمت دولت قیام نمایند، این عهد را طول قرون و اعصار تغییر ندهد و محود آن را اخذ ننمایند. و لکن نظر به آنکه کذاب در عالم بسیار شده پذیرفتن این فقره مشکل است. علم الله آنچه این مظلوم ذکر می نماید به طراز اثبات مزینست و مقدس از محو و تغییر است نسئل الله این یمد وزراء الایران لینظروا فی الامور بعین العدل و الانصاف انه هو مول المواهب و الالطاف. انتهی. این خادم فانی از حق باقی می طلبد آنچه را که سبب اطمینان قلوب و انصاف نفوسست. چهل سنه می شود در ممالک این دولت ابد مدت این حزب ساکن و این مدت از نفسی خلافی ظاهر نشده و اگر هم گاهی ضوضائی مرتفع سبب آنهم بعضی از مامورین ایران بوده اند چنانچه در این سنه من غیر جهت به بعضی در بغداد تعرض نموده اند گویا عزت خود را در ذلت عبادالله فهمیده اند معذلک احدی حرفی نگفته بلایا را لوجه الله حمل نموده اند و چون به صبر و تسلیم و رضا مامورند لذا به حبل توکل و ذیل تفویض متمسک و متشبثند از یومی که حضرت سلطان عبدالحمید خان ایده الله تبارک و تعالی بر عرش حکم مستوی در لیالی و ایام در امور مملکت و آسایش رعیت جاهد و ساعیند به مجرد اصغاء آنکه محلی آتش گرفته به نفسه قیام می فرمایند بر اطفاء آن فی الحقیقه آیت رحمت حقند از برای خلق هر محل که فی الجمله به قهر قحط مبتلا آن حین به ریاست خود آن وجود مبارک مجلس منعقد و آنچه سبب رفع آنست به آن تمسک می فرمایند در جمیع شدائد معین ملتند و در جمیع امور خیرخواه رعیت. احدی فضلش را انکار نمی نماید مگر مغل حسود. فی الحقیقه ما بین حضرات سلاطین عثمانی مثل این وجود مبارک نیامده و اگر هم آمده این حزب آگاه نشده اند باری در لیالی و ایام بر این حزب لازم و واجب که از حق جل جلاله عزت و ثروت و رفعت و صحت آن وجود مبارک را مسئلت نمایند ان الله هو السمیع البصیر. این عبد بسیار متحیر چه که این کره در ایران ظاهر شده آنچه که هیچ سببی نداشته و از آنچه عمل نموده اند مقصودی داشته اند و آن رفع شبهات و ستر سیئات بوده و هر منصفی از آنچه که ذکر شد ادراک می نماید که مبدء و مرجع این امور که بوده و چه بوده حال لازم شد این عبد از آنچه واقع شده قدری ذکر نماید که شاید ید قدرت الهی نفسی را مبعوث فرماید که به عدل و انصاف متشبث باشد. در این هفته این اخبار رسیده، در شب بیست و سیم
خ ا د م 19 ذی الحجة الحرام سنهء 1308
مضامین لوح فوق در لوح مبارک دیگری نیز عز نزول یافته که آن لوح در کتاب مائدهء آسمانی[l]1308 ه. ق. (تابستان 1891 م.) از قلم جمال اقدس ابهی عز نزول یافته و محل نزول آن مدینهء حیفا بوده است. در این لوح خطاب مشهور جمال قدم به روزنامهء تایمز لندن مندرج است که می فرمایند: به طبع رسیده و لذا نقل آن در این مقام ضروری به نظر نمی آید. هرچند لوح مطبوع در مائدهء آسمانی فاقد تاریخ است اما از تشابه مواضیع، لحن و حتی الفاظ وارده می توان چنین استنباط نمود که آن لوح نیز تقریبا هم زمان با لوح مندرج در فوق یعنی در اواخر سنهء
"...یا تیمس یا دارای گفتار و مطلع اخبار یک ساعت بر مظلوم های ایران بگذر و ببین مشارق عدل و مطالع انصاف زیر شمشیر اصحاب اعتساف مبتلا ...یا اوراق اخبار در مدن و دیار آیا حنین مظلومان را شنیدید ونوحهء ایشان به سمع شما رسیده و یا مستور مانده امید آنکه تجسس فرمائید و بر اعلای آنچه واقع شده قیام کنند..."[li]
وقایع یزد و مظالم محیر العقول وارده بر یاران الهی در آن سامان در الواح دیگر جمال قدم نیز با حزن و اسف شدید به تفصیل انعکاس یافته و بعضی از آن الواح در کتب مطبوعه منتشر گردیده است. از جملهء این الواح می توان به لوح مصدر به عبارت "چشم عدل گریان و انصاف نالان..." و لوح مصدر به عبارت " یا اولیاء الله و حزبه امروز نور عدل از ظلم ظالم عالم مستور..." و زیارت نامهء جانسوز نازله از قلم جمال اقدس ابهی در اعزاز شهدای یزد که در کتاب لئالی الحکمه[lii] به طبع رسیده مراجعه نمود. این آثار اگر چه فاقد تاریخ نزولند اما تقریبا مسلم است که در بحبوحهء وصول اخبار مربوط به فجایع یزد از قلم جمال قدم عز نزول یافته و چنانکه از قرائن موجود بر می آید محل نزول آنها مدینهء حیفا بوده است. مبحث وقایع یزد را با نقل لوحی از جمال قدم که در حیفا خطاب به جناب میرزا آقای افنان عز نزول یافته و حاوی اشاره ای به وقایع ضوضای یزد یعنی مدینهء عشق می باشد به پایان می برد که جمال اقدس الهی می فرمایند:
هوالامر الحکیم
امروز جذب اعمال عشاق آفاق را اخذ نموده و جمیع اشیاء به ذکر و ثنای منقطعین ناطق و ذاکر. در مدینهء عشق نغمه هاست و آوازها. طوبی از برای نفسی که به اصغاء فائز گشت و به نور تقوی و انقطاع منور شد. بشارت عظمی که از قلم اعلی جاری و نازل آنکه و لکنه رسول الله و خاتم النبیین به کلمهء مبارکهء یوم یقوم الناس لرب العالمین منتهی گشت. یا اولیاء الله و حزبه ایاکم این تحزنکم سطوة الظالمین و ظلم المعتدین سوف یفنی ما یشهد و یری و یبقی لکم ما نزل من القلم الاعلی فی حیفا طوبی لکم و لمن یحبکم لوجه الله العزیز الحمید.
مسک الختام مطالعهء آثار نازله در حیفا لوح مبارکی است که به اعزاز جناب عبدالباقی از قلم جمال قدم نازل شده است. از مضامین لوح چنین پیداست که مشارالیه در ظل خیمهء جمال قدم (قباب العظمه) که در کوه کرمل مرتفع بوده به شرافت زیارت و استماع بیانات آن حضرت فائز شده و لوح مهیمن ذیل که از جمله حاوی اشاراتی به وصول کوم الله به لقاء الهی و تشرف کوه کرمل به قدوم مالک انام می باشد به اعزازش عز نزول یافته است:
هوالمغرد علی غصن البقاء
کتاب ینادی فی العالم و یدع الامم الی الاسم الاعظم الذی به انجذبت افئدة الملا الاعلی و اضطربت قلوب الذین کفروا بالله فاطر السماء انک انت یاایها الحاضر لدی الوجه اقصص لاهل المدن و الدیار ما رایت و سمعت اذ اتخذت لنفسک فی قباب العظمة مقاما کان باسم الله مرفوعا قل یا اهل الفرقان قد اتی الرحمن بسلطان لا یقوم معه جنود السموات و الارض یشهد بذلک ام الکتاب الذی ینطق فی المآب و ینادی قد اتی المیقات و منزل الایات اتی من افق الاقتدار بامر خضعت له اعناق الذین اتخذوا لا نفسهم فی ظل الوهم مقاما کان فی ازل الآزال بالعدل مردودا ایاکم ان تمنعکم شئونات الظنون عن اسمه القیوم ضعوا الاوهام قد ظهر مالک الانام بسلطان کان بالحق مشهودا ان النار تنطق فی السدرة و النور سطع من هذا الافق الذی کان باسم الله معروفا هذا یوم فیه فاز کوم الله بالقاء و ارتفع النّداء من کلّ الاشیاء قد تزین المقام بقدوم مالک الانام طوبی لک یا بر الشام قد تنفس فیک صبح الظهور و به تضوع عرف الله فی ما سواه طوبی لمن نبذ ما عند القوم واتّخذ لنفسه الیه سبیلا قد ارتفع فیهذا الحین نداء الصهیون و یبشر الکرمل ببحر الوصال کذلک کان الامر بالفضل مقضیّا. یا کرمل قد ذقت سمّ الفراق فی القرون و الاعصار اذا اتیک شهد الوصال بما توجّه الیک وجه القدم من هذا الشطر الّذی کان فی امّ البیان من قلم الرّحمن مسطورا. قد اخذ جذب البیان من فی الامکان طوبی لقوی ما اضعفته سطوة کل ظالم و لا شوکة کلّ جابر انّه من اهل البهاء الّذی کان فی قیّوم الاسماء بلسان الله مذکورا هذا لوح نزّل بالحق و بشّر العالم بظهور مالک القدم طوبی لمقبل سمع و سرع الی مقام کان بانوار الوجه مضیئا کذلک نطق القلم الاعلی و ظهر ما کان مستورا عن القوم الا من شاء الله انّه کان علی کلّ شیء قدیرا.
یا عبد الباقی، قد اقبل الیک فی هذا الحین وجه الباقی و یذکرک بما یقربک الی الله رب العالمین. نشهد انک فزت بلقاء الیوم و اقبلت الی الله اذ اعرض عنه کل غافل بعید و نشهد انک قصدت المقصد الاقصی و الغایة القصوی و ایدک الله باسباب السموات و الارض الی ان وردت فی شاطی بحر الکبریا و فزت بما کان مسطورا من قلم الوحی فی کتب المرسلین انت الذی ما خوّفتک ضوضاء العباد و ما منعتک سطوة الذین کفروا بیوم الدین قصدت و خرجت و سرعت الی ان حضرت فی مقام فیه ارتفع نداء الله العزیز الحمید طوبی لعینک بما فازت و لاذنک بما سمعت ما کان امل المقرّبین اذا وردت ارض الطاء قم امام وجود ایادی امرالله و کبّر علیهم من قبلی و بشّرهم بعنایتی و فضلی و رحمتی الّتی سبقت من فی السّموات و الارضین انّا ما ذکرنا اسمائهم حکمة من عندنا انّ ربّک هو العلیم الحکیم ثمّ اذکر اولیائی هناک الّذین نبذوا ما عند القوم و اخذوا ما امروا به فی کتاب الله ربّ العرش العظیم قل هذا یوم النّصر لو انتم تعلمون و هذا یوم الذّکر و الثّناء طوبی لمن نطق بما امر به فی لوحی المحتوم الّذی فیه نزّل اسرار ما کان و ما یکون قل هذا یوم فیه استوی هیکل الظّهور علی عرش الّطور و لکن القوم اکثرهم لا یعرفون قل هذا یوم البیان لو انتم تفهمون و هذا یوم الفرقان لو انتم تنصفون و هذا یوم فیه سرت سفینة البیان علی بحر العرفان بهذا الاسم المبارک العزیز الودود. قل یا ملا الارض ایاکم ان تمنعکم سبحات الجلال عن اسمی المهیمن القیّوم و ایاکم ان تمنعکم الاسماء عن الله مالک هذا المقام المشهود انصروا ربکم بالحکمة التی امرتم بها فی الواح الله المقتدر العزیز المحبوب ثم اذکر من قبلی اهلک و من معک ثمّ اقصص لهم ما سمعت من لسان الله مالک الغیب و الشهود کذلک تضوع عرف البیان اذ نطق اللسان فی هذا المقام المحمود البهاء من لدنّا علیک و علی الذین شربوا رحیق العرفان من کاس عنایة الله مالک الملک و الملکوت.
در صفحاتی که مورد مطالعهء خوانندگان گرامی قرار گرفت تواریخ اسفار جمال قدم به حیفا معلوم گردید، به اهم وقایع این اسفار به اختصار اشاره شد و آثار مهمّه ای که در هر سفر از قلم آن حضرت عزّ نزول یافته معرّفی و نمونه ای از آنها نقل گردید.
مطلب عمده ای که در قضیّه ء اسفار جمال قدم به حیفا جلب نظر می کند توجیه علل و دلائل این اسفار است که در آثار مبارکهء بهائی شرحی دربارهء آن تا کنون به نظر این عبد نرسیده است. امّا بر اساس استنباط شخصی خود یکی دو نکتهء ذیل را در توجیه علل این اسفار مطرح می نماید:
حضرت بهاءالله به شهادت آثار عدیده ای که در دست است با منطوق کتاب مقدس آشنائی کامل داشته و بر اساس مندرجات عهد عتیق و عهد جدید نسبت به اهمیت کوه کرمل و بشارات و اشارات مربوط به آن در فرهنگ مذهبی یهود و مسیحیت کاملا مطلع بوده اند. اشارهء حضرت بهاءالله به کوه کرمل در کتاب مستطاب اقدس که در سنین اولیهء ورود به اراضی مقدسه از قلم آن حضرت عزّ نزول یافته به صراحت حاکی از آن است که:
"هذا یوم فیه فاز الکلیم بانوار القدیم و شرب زلال الوصال من هذا القدح الذی به سجرت البحور قل تا لله الحق ان الطور یطوف حول مطلع الظهور و الروح ینادی من الملکوت هلموا و تقالوا یا ابناء الغرور. هذا یوم فیه سرع کوم الله شوقا للقائه و صاح الصهیون قد اتی الوعد و ظهر ما هو المکتوب فی الواح الله المتعالی العزیز المحبوب."
نزول این آیات در کتاب مستطاب اقدس و آیات دیگری که دربارهء اهمیت کرمل قبلا نقل شد نشان دهندهء آن است که از بدو ورود به اراضی مقدسه جمال قدم به کوه کرمل یعنی جبل رب و بنای هیکل یعنی مقام مقدس حضرت رب اعلی توجه داشته و سفر به حیفا را عبارت از تحقق و تکمیل وعود و بشارات کتب مقدسهء قبل محسوب داشته اند.
از طرف دیگر وجود کلنی آلمانی ها در حیفا که اساسا به شوق و نیت معرفت مسیح موعود و تهنیت نزول آب سماوی تاسیس شده بود به خاک مدینهء حیفا قابلیت آن را داد تا موطی اقدام جمال قدم گردد و وعود مندرج در لوح هرتیک که خطاب به زعیم روحانی آنان نازل شده بود عملا تحقق یابد. اعضای این کلنی علی رغم اشتیاقی که به معرفت مسیح موعود داشتند مواعید و بشارات کتاب مقدس را دربارهء حضرت موعود به ظاهر ظاهر شرح و تفسیر می نمودند و چون ورود جمال قدم به حیفا را مطابق افکار و انتظارات خود نمی یافتند محجوب ومحروم ماندند، چنانچه جمال قدم در اشاره به این مطلب در لوح نازله از لسان میرزا آقاجان خادم الله خطاب به حضرت ورقا صریحا چنین می فرمایند:
"شهد الخادم بما شهد الله و اعترف بما اعترف به القلم الاعلی ...جماعت پروسیانی ها {آلمانی ها} مع اعتراف به اینکه به این ارض توجه نموده ایم تا به ظهور فائز شویم چه که در کتب ما مذکور است که ظهور نزدیک است و یا گذشته است معذلک ملتفت نیستند، عالم را سکر غفلت گرفته یومی از ایام این کلمه از فم مشیت مالک انام استماع شد یا عبد حاضر امروز شمس گواهی می دهد، بحر صیحه می زند ارض اخبار می دهد سکر هوی ناس را به شانی اخذ نموده که از خود و غیر غافلند تا چه رسد به این مقام و عرفان مقامی که منتهی آمل مقربین و موحدین و مخلصین بوده..."[1]
اقامت جمال قدم در قلب کلنی آلمانی ها که بعدا در دورهء حضرت عبد البهاء به خریداری اراضی وسیعه و تاسیس ابنیهء متعددهء بهائی در این کلنی انجامید نشان از ارتباط عمیق صوری و روحانی امر بهائی با کلنی آلمانی ها و جامعهء مسیحی شهر حیفا دارد. ارتباطی که در طول یک قرن گذشته ادامه یافته و حال به تاسیس طبقات ذیل مقام اعلی که به خیابان اصلی کلنی آلمانی واصل است و اتخاذ تصمیم قطعی در نوسازی کامل ابنیهء باقیمانده در این کلنی به مرحله ای جدید وارد شده است.
تفکرات اساسی مندرج در آثار جمال قدم که مخصوصا در ایام اقامت اخیر آن حضرت در حیفا عز نزول یافته زیر بنای نحوه ای از سلوک اجتماعی و عقاید و آراء مذهبی و فلسفی خاصی را تشکیل می دهد که از مشخصات و امتیازات فکری و عملی جامعهء بهائی در سراسر عالم محسوب می گردد.این قبیل آراء و عقاید که مخصوصا در آثار اخیر حضرت بهاءالله به اوج تبلور و تکامل خود رسیده از آن عصر تا امروز همواره مبانی نظری و عملی جامعهء بهائی را تشکیل داده و مایهء عزت، حفظ و فلاح این جامعه بوده است.
شرح و توصیف فجایع و وقایع دهشت انگیز ضوضای یزد که به وسعت و با ذکر جزئیات در آثار این ایام انعکاس یافته حاکی از تاثیر قطعی کلمهء الهیه در نفوس مومنین و تقلیب قلوب و تربیت جامعه ای است که در نهایت رشادت و شجاعت و ثبات عقیده در مقابل فساد و دسائس مفسدین و ظالمین پایداری کرده اند و در محیطی که از حرص و آز و تعصب آکنده بوده به صدق و راستی و درستی قیام نموده اند. وقتی ملا علی سبزواری در ملا عام در وسط شهر یزد فریاد هل من ناظر ینظرنی سر می دهد از هویت والای خویش که در ظل امر مبارک او را نصیب گشته است سخن می گوید. درک این هویت، نثار جان در طریق حفظ آن و اعلان جهری آن در گوش خلق حاکی از پیروزی نظام اخلاقی جدیدی است که سر سازش با فساد و تباهی حاکم بر جامعه ندارد. همان نظام اخلاقی والا و ممتازی که جمال قدم برای بنای آن چهل سال کوشیدند و حال در حین غروب ایام حیات ناسوتی خود شاهد بروز اثمار آن در زندگی روزمرهء پیروان خود شدند.
آثار جمال قدم در این دوره در عین حال حاکی از شرح فساد طاری بر نظام سیاسی عصر و توصیف و تنفیذ صریح جهل و رذالت و پستی عمال حکومتی و تنگ نظری و دئانت نفوسی است که در زی اهل علم و تقوی به گمان خود به رهبری روحانی جامعه اشتغال داشته و با ارتکاب اقبح و افضح اعمال به زعم باطل خود در حفظ کیان شرع مقدس رسول الله کوشا بوده اند.
آثار حضرت بهاءالله در این دوره همچنین نمایانگر ظلم و ستمی است که از طبقهء حاکمه و رجال دین بر جامعه ای مظلوم و ستم دیده و رنج کشیده وارد شده است. در قبال این مظالم که مطالعهء شرح جزئیات آن اشک را در چشم هر انسان منصف بی طرفی به جریان می اندازد[2] جمال قدم نه پیروان خود را به مقابله به مثل امر فرموده اند نه حتی به شکوه و شکایت لب گشوده اند.[3] عکس العمل جمال قدم تمسک به اصل تظلم است تا ناله و حنین این مظلومان و ملهوفان را به گوش قریب و بعید رسانند و وجدانهای بیدار را نسبت به وسعت و شدت و وخامت شرائطی که بهائیان در آن به سر می برند مطلع سازند. چنانچه ملاحظه گردید جمال قدم شروع مصائب وارده بر احبای یزد را خطاب به جریدهء تایمز لندن مرقوم می دارند و برای اولین بار نشریه ای مشهور و پر اعتبار را در قلب تمدن و فرهنگ اروپایی وسیله قرار می دهند تا مظالم وارده بر جامعهء بهائی ایران را به اطلاع جهان آزاد رسانند.
تمسک جمال قدم به اصل تظلم نشان دهندهء آن است که در این امر عظیم بر اهل بهاء اعمال خشونت و قیام به خونریزی و ارتکاب فجایع مشابه فجایعی که بوسیلهء نفوس ظالمین معمول می شود برای مقابله با ظلم و ستم به کلی ممنوع است. ظلم را باید با مظلومیت و استقامت و تمسک به صبر و تسامح مقابله کرد و به دعا و با توسل به اصل تظلم به دفع شرارت و بی دادگری پرداخت. آنچه در آثار بهائی به کرات تاکید شده آن است که در این ظهور صمدانی خداوند قسم یاد نموده است که از ظلم احدی نخواهد گذشت و فقط حضرت قادر مقتدر قهار است که ظالمین را به سزای اعمالشان خواهد رسانید.
در بحبوحهءوصول اخبار جانگداز مصائب و آلام وارده بر یاران الهی در ایران نزول لوح کرمل و صدور دستورات لازمه در خصوص استقرار عرش حضرت رب اعلی در جبل رب دال بر وسعت نظر و حدت بصر مظهر ظهور الهی و شاهد صادق بر تمامیت این کلام است که بلا هر اندازه سهمگین و وحشت انگیز باشد جریان قوهء دافعهء نافذهء امر الهی را مانع و رادع نتواند بود و تحقق مواعید محتوم الهی را مانع نخواهد گشت.
در حالی که جامعهء بهائی در ایران گرفتار انواع مصائب و آلام طاقت فرسا بود جمال قدم در سفر به حیفا و با نزول لوح کرمل مرکز روحانی و اداری جامعهء اهل بهاء را تعیین و با صدور دستور انتقال عرش حضرت ربّ اعلی به کوه کرمل و تعیین محل استقرار آن حجر زاویهء بنای عظیم نظمی را که مقدر بود در جبل رب استقرار یابد بنا نهادند. در لوح کرمل که بنا به فرمودهء حضرت ولی امر الله :"...فی الحقیقه کاشف اسرار الهیه..."[4] است جمال قدم به "مدینة الله التی نزلت من السماء" و "سوف تجری سفینةالله علیک" تصریح می فرمایند که مراد از مدینة الله تاسیس مقام مقدس حضرت رب اعلی و مراد از جریان سفینةالله جریان سفینهء احکام الهیّه از مصدر معصوم یعنی بیت العدل الاعظم الهی است.[5] بیت العدل اعظمی که مقرّ آن در جوار مقام حضرت ربّ اعلی در قلب کرمل استقرار یافته و بنای ابنیهء موسسات فخیمهء تابعهء آن در این ایام وجههء همت اهل بهاء قرار گرفته است.
یادداشتها
.1سن موقر بالیوزی، بهاءالله شمس حقیقت (اکسفورد، جورج رونالد، 1898 م.)، ترجمهء مینو ثابت.
.2حضرت ولی امر الله، کتاب قرن بدیع (دانداس: موسسهء معارف بهائی، 1992 م.)، ترجمهء نصرالله مودّت، صص. 392-391.
. 3چهار نفر بهائیانی که از حیفا به قبرس اعزام شدند عبارت بودند از: حسین مشکین قلم، میرزا علی سیّاح مراغه ای، آقا محمد باقر قهوه چی و آقا عبدالغفّار.
. 4چهار نفر از پیروان میرزا یحیی ازل که از حیفا همراه اسرای بهائی به عکا رفتند عبارت بودند از: سید محمد اصفهانی، آقاجان بیک کج کلاه، میرزا رضا قلی تفرشی و برادرش میرزا نصر الله تفرشی.
5 . حضرت بهاءالله، آثار قلم اعلی (طهران، موسسهء ملی مطبوعات، 134 ب.) ج 7، ص 141. چنانچه در آثار مبارکه ای که در متن مقاله نقل خواهد شد ملاحظه خواهد گردید مقصود از کوم الله همان کوه کرمل است.
- 6برای ملاحظهء نصوص کتاب مقدس دربارهء کرمل رک. به مقام اعلی یا ملکهء کرمل، اثر آقای محمد علی فیضی (نیو دهلی: موسسهء مطبوعات بهائی، بی تاریخ)، صص. 7-14 و 118-119.
7 . حضرت بهاءالله، مجموهء آثار قلم اعلی (طهران، لجنهء ملی محفظهء آثار، 133 ب.)، شمارهء 6061، صص 5-6 برای ملاحظهء سایر نصوص مبارکه و بیانات شفاهیهء حضرت بهاءالله دربارهء کرمل رک. به ماخذ شماره 6 و نیز به رحیق مختوم، اثر آقای عبدالحمید اشراق خاوری (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 131 ب.) ج 2، صص.393-398.
.8برای ملاحظهء شرحی دربارهء کلنی آلملنی ها رک. به Door of Hope، اثر آقای دکتر دیوید روح (اکسفورد، جورج رونالد، 1983 م.) صص. 189-193.
.9کتاب قرن بدیع، ص 389.
.10ام این بیت در ترجمهء فارسی کتاب بهاءالله شمس حقیقت، ص 478 اشتباها به صورت "بیت زهلان" درج شده که صحیح آن "بیت زحلان" است.
.11بهاءالله شمس حقیقت، صص. 477-478. در زمین مقابل بیت اولیفانت امروز یک مرکز نظامی به نام General Pierre Koenig Soldiers Centre قرار گرفته است.
- 12 شرح و توضیح نکات و اشارات عدیدهء مندرجه در این لوح مبارک تحریر رساله ای جداگانه را ایجاب می نماید و واضحا از حوصلهء این مقاله خارج است امّا به اختصار اشاره می نماید که مندرجات صدر این لوح مبارک راجع به دسائس و مفاسد دشمنان امر الهی در اسلامبول بر علیه احبای الهی است زیرا مراد از "آستانه" شهر اسلامبول است که مقر دربار حکومت عثمانی بوده و مقصود از "اصفهانی را دست آویز نموده"، محمد علی تاجر اصفهانی ساکن اسلامبول و مقصود از "به تاراج شیرازی مشغول" تاراج اموال آقا سید محمد افنان شیرازی است که در اسلامبول صاحب حجره وتجارتخانه ای معتبر بوده است. مقصود از نبیل ابن نبیل، حاجی شیخ محمد علی تاجر قزوینی است که به سبب شدت مصائب و آلام و تهم وارده در نهم رجب سنهء 1307 ه. ق. در اسلامبول انتحار نمود. شرح مظالم وارده بر احباء و مفاسد و حیل دشمنان امر در این مدینه بر علی امرالله در رسالهء میرزا عبدالحسین سمندرزاده به تفصیل مندرج گشته و آن رساله در کتاب تاریخ سمندر (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 131 ب.، صص.371-445) به طبع رسیده است.
دربارهء بعضی از اسماء و اشارات دیگر مندرج در این لوح چند نکتهء ذیل را معروض می دارد:
اول- مقصود از احد چنانچه از لوح مبارک بر می آید آقا احد شیروانی برادر آقا علی حیدر شیروانی است.
دوم- مقصود از ابن حضرت شهید، ابن جناب میرزا اشرف آباده ای است که در اصفهان در 17 صفر سنهء 1306 ه. ق. به شهادت فائز گشت.
سوم- مقصود از جناب انیس حاجی محمد اسماعیل ذبیح کاشانی است.
چهارم- مقصود از نبیل اکبر، آقا محمد قائنی ملقب به نبیل اکبر است که مخاطب لوح معروف حکمت می باشد.
پنجم- مقصود از هادی به ظن قوی میرزا هادی قزوینی حرف حی است.
ششم- مقصود از ورقا جناب آقا میرزا محمد علی ورقه ای شهید است.
هفتم- مقصود از ابن دخیل میرزا حاجی آقا مراغه ای ابن آقا ملا حسین دخیل مراغه ای است که در تاریخ امر مبارک به ابن دخیل اشتهار یافته است. چون ابن دخیل زبان ترکی می دانسته در لوح مبارک چنین می فرمایند که: "توجهش به جهات قاف و فاء و امثال آن جائز و مقبول." مراد از "قاف و فاء" قفقازیه است.
هشتم- کلمهء "ینکی" در این لوح کلمه ای ترکی و به معنی جدید و تازه است و مقصود از اختر، محمد طاهر تبریزی است که ناشر جریدهء اختر در اسلامبول بوده است.
نهم- عبارت "اسباب عجیبه غریبه در ارض مو جود" که ظاهرا جناب حاجی میرزا حیدر علی دربارهء آن شرح و توضیحاتی از جمال اقدس ابهی تقاضا نموده بوده است ماخوذ از کلمهء نهم در کلمات فردوسیه است.
دهم- مقصود از "جناب عبد الله" به ظن قوی حاجی میرزا عبدالله خان نوری است که پدر حرم جناب ورقای شهید بوده است.
-13این زیارت نامه در صفحات 203-208 مجموعه ای از زیارت نامه های نازله از قلم جمال قدم که به خط جناب زین المقربین در تاریخ 6 ذی الحجه ه. ق. (6 اپریل 1900 م.) کتابت شده مندرج است.
- 14در ابیات نبیل زرندی چند مطلب قابل توجه است:
اول- در بیت اول مقصود از "جلال رحمت" روز دوم (جلال) از ماه ششم (رحمت) بیانی است و مقصود از "واد النبیل" مدینهء عکا است زیرا کلمهء "عکاء" (با احتساب همزه) با کلمهء "نبیل" از نظر ابجدی مطابق و عدد هر دو 92 می باشد.
دوم- در بیت دوم "طاء و یاء" از نظر ابجدی مطابق عدد 19 و مقصود از کلمهء "غشوب" سنهء 1308 است. مراد آنکه جمال قدم در بعد از ظهر روز جمعه 19 ذی القعدهء سنهء 1308 ه. ق. که مطابق دوم شهر الرحمه (سنهء 48 بیانی) بوده از عکا عازم حیفا شده اند.
سوم- در بیت چهارم مقصود از "جعفر" باید میرزا جعفر یزدی باشد که شرح احوال و خدماتش در کتاب
تذکرة الوفاء (حیفا: عباسیه، 1924 م.) صص. 143-239 مندرج است.
15- متن کامل این لوح در همین مقاله نقل شده است.
16- بهاء الله شمس حقیقت، صص 478 و 517. لوحی از جمال قدم که در ایام اقامت میرزا آقای افنان در حیفا از قلم مبارک عز نزول یافته در پایان این مقاله آمده است.
17- بهاءالله شمس حقیقت، صص523-524.
18- کتاب قرن بدیع، ص. 391.
19- این بیان در صفحهء 160 مستخرجات لجنهء ملی استنساخ الواح ایران که تحت عنوان "تاریخ امرالله" جمع آوری شده مندرج است.
20- مجموعهء آثار قلم اعلی، شمارهء 27، ص. 203. این لوح از لسان میرزا آقا جان خادم الله خطاب به جناب ابن اصدق عز نزول یافته است.
21- حضرت ولی امر الله، توقیعات مبارکه 102-109 (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 125 ب.) صص 254-255. حضرت ولی امرالله در تواقیع مبارکهء خود به زبان انگلیسی توضیح فرموده اند که زمین مشرق الاذکار آیندهء بهائی در راس جبل کرمل که در تحت تملک امر الهی درآمده محل نزول لوح مبارک کرمل بوده است. از جمله در توقیع اپریل 1954 م. می فرمایند:
"محل اولین مشرق الاذکار ارض اقدس انتخاب گردید و آن قطعه زمینی است به مساحت تقریبی بیست هزار متر مربع واقع در قلهء جبل الرب قرب نقطه ای که به قدوم مبارک حضرت بهاءالله متبرک شده در نزدیکی مکان شریف موسوم به غار ایلیا و محلی که لوح کرمل یعنی منشور مراکز جهانی روحانی و اداری امرالله بر آن کوه نازل شده است. به علاوه وجوهی به مبلغ یکصد هزار دلار از طرف یکی از ایادی امرالله مقیم ارض اقدس اهداء گردیده و اکنون با مقامات دولت اسرائیل مذاکرات به منظور ابتیاع فوری قطعه زمین مورد نظر در جریان است."
و نیز در توقیع مورخ اپریل سنهء 1955 م. چنین می فرمایند:
"موقوفات بین المللی بهائی بر صفح جبل کرمل با امضای قراردادی با مقامات اسرائیلی برای ابتیاع قطعه زمینی به مساحت سی و شش هزار متر مربع واقع در راس جبل کرمل جنب غار ایلیا به مقدار زیاد افزایش یافته همچنین با تملک نقطه ای که به قدوم مبارک حضرت بهاءالله متبرک و محل نزول لوح کرمل بوده به قیمت یکصد و هشت هزار دلار خریداری گردید و قرار است اولین مشرق الاذکار ارض مقدس بر آن ساخته شود و تمام قیمت آن از طرف امیلیا کالینز ایادی امرالله و از کیسهء فتوت آن خادمهء جانفشان امر الهی پداخته شده است."
(اماکن تاریخ بهائی در ارض قدس، طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 128 ب. ، صص. 145-146)
22- کتاب قرن بدیع، ص. 391. برای ملاحظهء سایر مطالبی که در این خصوص از قلم حضرت ولی امرالله عز صدور یافته رک. به فصل پنجم کتاب اماکن تاریخی بهائی در ارض قدس (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 128.) مراجعه فرمائید.
23- اخبار امری، شمارهء 12 (فروردین 1329 ه. ش. 107 ب.) صص. 239-240.
حسین اقبال که قسمتی از خاطرات ایشان نقل شد فرزند محمد مصطفی بغدادی و سکینه خانم بوده است. خاطرات حسین اقبال و نیز مرقومهء جناب دکتر لطف الله حکیم که حاوی بیانات شفاهی حضرت ولی امر الله دربارهء تعیین محل استقرار عرش حضرت رب اعلی می باشد در کتاب مقام اعلی یا ملکهء کرمل، صص.41-44 نیز به طبع رسیده است.
24- حضرت بهاءالبهاء، مجموعهء مکاتیب حضرت عبدالبهاء (طهران: لجنهء ملی محفظهء آثار، 133 ب.)، شمارهء 87، صص. 269-272. مقصود از میرزا آقای افنان که مخاطب لوح می باشد میرزا نورالدین ابن میرزا زین العابدین و زهرا بیگم است. زهرا بیگم خواهر حرم حضرب رب اعلی بوده است.
25- مقصود از آقا میرزا محمد باقر افنان، ابن حاج میرزا آقای افنان و نوهء خال اصغر حضرت رب اعلی یعنی حاجی میرزا حسن علی است. آقا میرزا محمد باقر داماد جناب آقا میرزا محمد تقی افنان وکیل الدوله بوده است. آب انباری که در این لوح ذکر ساختمان آن شده به نام آقا میرزا محمد باقر افنان تسمیه گردیده است. برای ملاحظهء لوح مبارک در این خصوص رک. به کتاب مقام اعلی یا کوه کرمل، صص. 112-113.
26- حضرت بهاءالله لئالی الحکمه (ریودوژانیرو: دارالنشریه البهائیه، 1991 م.) ج 3، ص. 216. جورج دیوید هرتیگ George David Hartegg که مخاطب لوح جمال قدم قرار گرفته در سال 1812 م. در آلمان متولد شد. مدتی از ایام حیات خود را در بلژیک گذرانید و چندی به علت فعالیتهای سیاسی خود در آلمان به زندان افتاد و چون در سال 1844 م. از زندان آزاد شد به جامعهء تمپلرهای آلمانی (Society of Templars) پیوست و با هجرت به فلسطین در سال 1868 میلادی محل اقامت و فعالیت خود را مدینهء حیفا قرار داد و به تاسیس کلنی آلمانی ها در این مدینه توفیق یافت. او در جولای سال 1898 م. در حیفا از این عالم ذرگذشت.
27- لئالی الحکمه، طبع 1900 م. ج 2، ص. 260.
28- این عبارات راجع به اعزام جناب بدیع خراسانی به ایران و ارسال لوح نازله از قلم جمال قدم خطاب به ناصرالدین شاه است. شرح این مطالب در کتاب بهاءالله شمس حقیقت، صص. 367-396 به تفصیل مندرج است.
29- مقصود از نزول زیارت نامهء حضرت سید الشهداء به ظن قوی زیارت نامه ای است که در کتاب ایام تسعه (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 121 ب.) صص. 23-244 به طبع رسیده است.
30- مقصود از آقا میرزا عبدالکریم باید آقا عبدالکریم تاجر اردبیلی باشد.
31- مقصود از این عبارات اشاره به وقایع ضوضای یزد و دستگیری و مسجونیت آقا ملا علی اکبر ایادی و حاجی میرزا ابوالحسن امین اردکانی در رمضان سنهء 1308 ه. ق. (اپریل / می 1891 م.) در طهران است. چنانچه مذکور خواهد شد ذکر این وقایع در سایر الواح نازله در ایام حیفا نیز مطرح گردیده است.
32- مقصود از امپراطور اعظم، الکساندر سوم امپراطور روسیه است که از سال 1881 تا 1894 م. بر خاک روسیه حکمروائی کرد.
33. مقصود از جنرال، جنرال قمراف است. شرح مطالبی که در این قسمت از لوح مبارک آمده به نفصیل در رسالهء حضرت ابوالفضائل مندرج است. برای ملاحظهء رسالهء حضرت ابوالفضائل رک. به کتاب مصابیح هدایت (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 121 ب.)، ج 2، صص. 282-316.
34- متن لوح ندا یا لوح بشارات در کتاب مجموعه ای از الواح جمال اقدس الهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده (لانگنهاین، لجنهء نشر آثار، 137 ب.) صص. 10-15 به طبع رسیده است.
35- لوح دنیا در کتاب مجموعه ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، صص 46-56 به طبع رسیده است.
36- چند عبارت از مناجات مندرج در صفحهء 95-96 لوح شیخ (قاهره: سعادت، 1920 م.) در لوح جناب ابن اصدق نقل گردیده است.
37- لوح شیخ، ص. 90.
38- محمد علی سیاح محلاتی، خاطرات حاج سیاح (طهران: امیرکبیر، 25636 شاهنشاهی)، ص. 343.
39- لوح شیخ، ص. 107.
40- مقصود از "افنان الف و حاء" آقا سید احمد افنان پسر حاجی میرزا سید حسن افنان کبیر است. آقا سید احمد داماد حاجی میرزا محمد تقی افنان وکیل الدوله بوده است.
41- مقصود دستگیری و مسجونیت آقا ملا علی اکبر ایادی معروف به حاجی آخوند و حاجی میرزا ابوالحسن امین اردکانی در طهران است که ذکر آن در لوح حاجی سید علی افنان و در لوح شیخ نیز مذکور شده و نص بیان مبارک قبلا نقل شد.
42- مقصود از ظل السلطان مسعود میرزا پسر ناصرالدین شاه است. برای ملاحظهء نصوص مبارکه دربارهء او رک. به کتاب رحیق مختوم، ج 2ف صص. 127-131.
43- مقصود حاج محمد علی سیاح محلاتی فرزند حاج محمد رضا است. برای ملاحظهء شرح تشرف او به حضور جمال قدم رک. به رحیق مختوم، ج 2، ص 127 و مائدهء آسمانی، اثر آقای عبدالحمید اشراق خاوری، (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 129 ب.)، ج 4، صص. 126-127.
44- مقصود سلطان حسین میرزای جلال الدوله پسر بزرگ سلطان مسعود میرزای ظل السلطان است که حاکم یزد بود. برای ملاحظهء شمه ای از احوال جلال الدوله رک. به تاریخ ظهور الحق، اثر آقای اسدالله فاضل مازندرانی (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 131 ب.) ج. 8. صص. 171-174و تاریخ رجال ایران اثر آقای مهدی بامداد، (طهران: زوار، 1347 ه. ش. ) ج 2، صص. 77-80.
45- مقصود شهادت میرزا اشرف آباده ای در سنهء 1306 ه. ق. در اصفهان است. برای ملاحظهء شرح شهادت میرزا اشرف رک. به لئالی درخشان، اثر آقای محمد علی فیضی، (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 123 ب. )صص. 156-168.
46- برای ملاحظهء شرح بیشتر مطلب به مائدهء آسمانی، ج 4، ص. 125-126 مراجعه فرمائید.
47- برای ملاحظهء شرح این مطالب می توان به ماخذ فوق مراجعه نمود. جمال قدم در بیانات شفاهیهء خود نیز مقاصد حاجی سیاح را از سفر به عکا شرح فرموده اند و آن بیانات در ص 521 کتاب بهاء الله شمس حقیقت مندرج است.
48- شرح این مطالب نیز در صفحهء 130 کتاب مائدهء آسمانی ج 4 مندرج است.
49- مقصود از معین الملک، شیخ محسن خان یا حاج میرزا محسن خان پسر شیخ کاظم تاجر است که از جمله مشاغل اداری او تصدی سفارت ایران در اسلامبول در سال های 1289 ه. ق. (1872 م.) تا اواسط سنهء 1308 ه. ق. (1892 م.) بوده است. برای ملاحظهء شرح احوال مشارالیه رک. به تاریخ رجال ایران، اثر آقای مهدی بامداد، (طهران: زوار، 1347 ه. ش.) ج. 3، صص.204-212.
50- مائدهء آسمانی، ج 4، صص. 124-134.
51- ماخذ فوق، صص. 129-130.
52- لئالی الحکمه، ج 2، صص. 306-317. شرح وقایع یزد و الواحی که دربارهء آن از قلم جمال اقدس ابهی عز نزول یافته در ضمن "ضمیمهء دوازدهم" در کتاب تقویم تاریخ امر، اثر آقای اشراق خاوری، (طهران: موسسهء ملی مطبوعات امری، 126 ب.)، صص. 265-298 نیز مندرج است.
53- کتاب مستطاب اقدس، فقرهء 80.
54- شمارهء 8506 از مجموعهء الواح لجنهء ملی محفظه آثار امری ایران.
55- برای مطالعهء شرح جزئیات این فجایع و وقایع وحشتناک می توان به کتاب جناب حاجی محمد طاهر مالمیری موسوم به تاریخ شهداء یزد (قاهره: فرج الله زکی الکردی، 1347 ه. ق.) مراجعه نمود. شرح وقایع یزد به نقل از "جلد دوم تاریخ شهدای یزد مالمیری" درضمن "ضمیمهء دوازدهم" در کتاب تقویم تاریخ امرنیز مندرج گردیده است.
56- نص بیان جمال قدم در لوح حاجی سید علی افنان از نظر خوانندگان گرامی گذشت که می فرمایند:"...مقصود از این اظهارها اخبار است تا کل بر ظلم نفوس ظالمه و صبر این حزب مظلوم آگاه شوند..."
57- حضرت ولی امرالله، توقیعات مبارکه109-114 (طهران: موسسهء ملی مطبوعات، 119 ب.)، ص. 171.
58- ماخذ فوق و اخبار امری، شهریور 1331 ه. ش.، 109 ب.، شمارهء 5، ص. 150
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
افزودن دیدگاه جدید