نويسنده: شاپور راسخ
امر بهایى را بسيار کسان حتّىٰ در ميان پيروان آن به تعليمات اجتماعى و حدود
و احکام و مبادى ادارى مىشناسند امّا چنان که در آثار بهائى منجمله توقيعات
ولىّامر بهائى حضرت شوقى ربّانى تشريح شده (١) اساس و جوهر هر ديانتى از جمله
آئين بهائى رابطه مخصوص معنوى است که فرد را به خالق خود پيوند مىبخشد.
فرهنگهاى لغت در زبانهاى غربى چند معنى براى روحانيّت Spiritualite´ قائل هستند
نخست استقلال از مادّه چنان که در مورد روح انسانى گفته مىشود که آزاد از
ماديّت است. دوّم روحانيّت بمعناى مجموع اعتقادات و اعمال است که بحيات روحانى
مربوط مىشود و يا شکل خاصّى از اين اعتقادات و اعمال را روحانيّت مىنامند چون
روحانيّت مسيحى. معنى سوّم روحانيّت حيات معنوى و دلبستگى به ارزشهاى معنوى
است.(٢) در زبان فارسى روحانيّت گاه بمعنى دانشمندى يا پيشوائى مذهبى بکار
مىرود چنانکه گويند فلان کس در کسوت روحانيّت درآمده است.
فرهنگ دکتر محمّد معين، روحانى را بمعنى روح بخش نيز دانسته است و بيک دو معنى
ديگر که در اينجا قابل طرح نيست.
وقتى ما در باره روحانيات بهائى بحث مىکنيم توجّهمان به ابعاد متعدّدى است که
بعضى جنبهٴ عقيدتى دارد و پاره اى جنبه عملی.
نخستين بُعد آن اعتقاد به خدا و محبّت خداست که در امر بهائى مانند ساير اديان
توحيدى اساس و بنيادمحسوب مىشود حتّىٰ آثار بهائى در تأييد يک حديث اسلامى
صريحاً مىگويد که انسان براى شناسائى و محبّت خدا آفريده شده است .
مفهوم خدا در ديانت بهائى با مفهوم اسلامى خداى متعال Transcentant که ذات منيع
غيب لايُدرک يعنى ناشناختنى است مطابقت دارد امّا در عين حال بهائيان معتقد به
اصل مظهريّت هستند يعنى صفات خدا در آينه وجود انسان کامل که حامل ظهور و ناقل
پيام الهى و شارع ديانت است مانند خورشيد تجلّى مىکند و اگر گفته شود که خدا
در وجود بشر متجلّى شده و در تاريخ بشريّت مداخله کرده و بعبارت ديگر خدائى
درون هستى شده است سخنى بخطا نبوده است.
چنين بنظر مىرسد که امر بهائى هم بهاديان "غربى" (يهودى، مسيحى، اسلام) حقّ
ميدهد که براى خدا شخصيّت و تشخّصى مانند انسان قائل هستند و هم همآواى اديان
"شرقى"(٣) چون هندوى _ بودائى است که خدا را قوّهاى محيط بر عالم وجود
مىشمرند و در هرحال اين آئين را عقيده بر اين است که آنچه در باره خدا و ذات
او گفته شود مخلوق ذهن انسان است و نمىتواند آن وجود محيط متعالی مطلق را در
برگيرد.
در امر بهایی بر رابطه محبّت بين خالق و مخلوق تأکيدى خاص رفته وکلمات مکنونه
حضرت بهاءالله خصوصاً بخش عربى آن مشحون از چنين تأکيدى است امّا در عين حال
خشيت الله در آثار بهائى مورد اشاره واقع شده امّا چنان که از آثار مبشّر اين
ديانت حضرت باب، (٤) برمىآيد مراد وحشت از يک خداى منتقم قهّار يا ترس از آتش
دوزخ نيست بلکه بيم از عدالت خداست و نگرانى از آن که شخص نتواند بهدف زندگى
خود که به صورت و مثال الهى در آمدن يعنى تجلّىگاه عاليترين ملکات اخلاقى شدن
باشد، دست يابد. آثار بهائى بر بزرگى مقام انسان و شرافت ذاتى او تأکيدى خاصّ
مىکنند و در حقيقت يک معنى خشيّت الله همين مناعت طبع و آگاهى بر علوّ منزلت
خود و احتراز از سقوط و هبوط بهدرکات رذائل نفسانى است.
بُعد دوم روحانيّت بهائى اعتقاد بآن است که ماهيّت اصلی و حقيقى انسان روحانى
است و در وجود آدمى پرتوى از روح اعظم الهى جلوهگر است. ازاين رو پاشيدگى و
نابودى تن بر اثر مرگ نمىتواند کوچکترين آسيبى بروح که در جهانى والاتر ازعالم
ماديّات (عالم امر_ قل الرّوح من امر ربّى صريح قران مجيد است) قرار دارد وارد
کند. هدف زندگى اين جهانى انسان، کسب فضائل روحانى و اخلاقى است که براى حيات
ابدى و سفر در منازل روحانى بعد ضرور است و ازاين رو هر چند فرد بهائى بايد در
عُمران اين عالم و بهبود زندگى مردم صميمانه بکوشد امّا بايد همواره متذکّر
باشد که بقول حافظ:
ترا زکنگره عرش ميزنند صفير ندانمت که بدين خاکدان چه افتاده است؟
لذا دلبستگى افراطى باين جهان و جاذبه هاى زندگى مادى منطقى ندارد و هرچند فرد
بهائى از تحصيل درآمد و ثروت منع نشده و بعکس او را از کاهلی و عزلت گزينى و
بيکارى بهر بهانهاى باشد تحذير کرده اند امّا اين ثروت بايد در راه خير بکار
افتد و منشأ خدمتى به سود عالم بشريّت باشد ( رک. مقاله جان هادلستون در شمارهٴ
٨ همين مجلّه)
نگاه بهائيان بجهان بعد ازمرگ هرچند در اصول با نظر اديان گذشته موافقت دارد
امّا در جزئيات و تفاصيل داراى ويژگىهائى است که ورود تفصيلی در آن خارج از
بحث اين مقاله است و از جمله اين ويژگىها آن است که انسان فقط صفات مثبت يعنى
ملکات اخلاقى و روحانى را در حدّى که دارا باشد با خود بجهان بعد مىبرد زيرا
صفات منفى حکم عدم دارند و قابل نقل و انتقال نيستند.(٥) و البته نفسى که صفات
خوب را بقدر کافى با خود نبرده در آن جهان گرفتار حسرت و اندوه خواهد بود مانند
جنينى که در عالم رحم قوائى را که براى زندگى در اين دنياى مادى ضرور است چون
قوه بينائى يا گويائى تحصيل نکرده باشد. و چون بدين دنيا آيد درمىيابد که
گرفتار چه محروميّت عظيمى شده است.(٦) نکته دوم آن که به تفاوت از اديانى که
معتقدند روح متوفى در جهان بعد در حالت انتظار بسر مىبرد تا قيامت مذکور در
کتب مقدسه واقع شود نظر بهآن که بهائيان به قيامت صورى (بازگشت روح ببدن قبلی
خود) قائل نيستند و معنى قيامت را قيام روحانى مىدانند لذا چنين حالت انتظارى
را نفى مىکنند وبرآنند که روح فرد حالت تشخص خود را در جهان بعد از دست
نمىدهد و افراد آشنا يکديگر را در عالم بالا باز مىشناسند و بالاخره نکته سوم
آن که بهشت صورى يا جهنم بوجهى که مثلاً در قرآن مجيد توصيف شده از نظر اهل بها
صرفاً جنبهٴ عادى و تخيلی دارد و براى تفهيم مفهوم قرب الهى يا بُعد از درگاه
حق که درکش براى بشر در عالم کودکى يعنى مراحل اوّليه رشد تاريخى خود هنوز
دشوار بوده بکار رفته است.
بُعد سوم: روحانيت در امر بهائى همان ايمان به مظهر الهى يعنى فرستاده خدا در
هر عصرى و عمل بموجب تعليمات اوست. هستند نفوسى که به خدا و پيغمبر اعتقاد
ندارند و عامل به عمل صالح هستند اما در هرجامعه اى شمار آنان بسيار محدود است
و اخلاق "عرفى" يا "لائيک" هرچند از بسيارى جهات با اخلاق دينى ميتواند مشابه
باشد امّا بنيادش باستوارى اين يکى نيست و چه بسا مکاتبى چون مکتب سودجوئى يا
لذّت طلبى در اخلاق عرفى نفوذ مىکند و اثر مىنهد در حالی که منشأ عمل اخلاقى
در ديانت، احترام و محبّت خداست و اصلی خلل ناپذير و بسيار مستحکم است و مطلق
است و مشروط نيست.
در ديانت بهائى ايمان بدون عمل کفايت نمىکند (٧) و عمل هم بايد با روح صفا و
حسن نيّت توأم باشد. در فوق مرتبه ايمان، رتبه ايقان است که فرد در برابر همه
طوفانهاى مخالف زندگى پاى مىفشرد و بهيچ روى متزلزل نمىشود و مرتبت باز هم
والاتر از آن اطمينان است يعنى وصول بمقام نفس مطمئنه که در اولياءالله مشاهده
شده و مىشود و اگر ايقان يايقين را با سه درجه علم اليقين، عين اليقين و حق
اليقين باز شناسيم مرحله اطمينان وصول بدرجه بلند حق اليقين است.
حضرت عبدالبهاء مرکز عهد و پيمان حضرت بهاءالله در خطابه اى در امريکا (٨) هفت
صفت را براى سير در عوالم بلند روحانيت يعنى در ملکوت الهى پس از ترک جهان فانى
ضرور مىدانند که از آن جمله معرفت الهيه، محبّت الله و ايمان است و البته
ايمان بايد منتهى به تقوى و اعمال اخلاقى گردد تا بکمال خود رسد و يکى ازنتايج
ايمان همان نيکوکارى و افاده خير بمردم است. لذا در امر بهائى ايمان فقط براى
رستگارى فرد عنوان نشده بلکه هدف عمدهٴ آن خدمتگزارى به عالم بشرى است چه
بفرموده حضرت بهاءالله انسان براى اصلاح عالم و تهذيب امم خلق شده است.
بُعد چهارم: روحانيّت جستجوى تقرب بدرگاه الهى از طريق دعا_ مناجات _ روزهدارى
و ساير حدود و احکامى است که در کتاب خدا بر مؤمنان مقرر شده است. نظر
بهاهميّت صوم و صلوة که هم در ديانت اسلام وهم در امر بهائى اهميّت خاصّ يافته
ذکر مُجملی از آن دو در ارتباط با موضوع روحانيت توجيه خواهد داشت.
از منظر بهائى همچنانکه غذا از براى اجساد لازم است همين قسم از براى ارواح
واجب است. غذاى روح مائده منيعهٴ لطيفهٴ طُريّه است که از سماء عنايت الهى نازل
شده. اگر غذاى روح بآن نرسد البته ضعيف شود. (گلزار تعاليم بهائى ص ١٣١) بزبان
ديگر دعا و مناجات عامل اعتلاء روحانى است و نيز در آثار بهائى آمده که تلاوت
آيات و کلمات الهى غذاى روح است باآن روح قوى مىشود و بدون آن از کار
مىافتد. و اما مناجات نه فقط مکالمه با حق است بلکه برقرارى نوعى ارتباط
روحانى با محبوب عالميان است و بيش از آن که بيان تقاضائى باشد، اظهار عشق و
اخلاص است. مناجات وفادارى به عهد و پيمان خداست که در روز الست از نوع انسان
گرفته شده است بهنگام دعا و مناجات فرد از خدا مىخواهد که او را از هر صفتى که
شايسته انسان نيست مبرا کند و بر صفاتى که لايق درگاه الهى است بيارايد ونيز
تلاوت آيات رحمن وسيله غور و خوض در بحر معارف الهى ودست يافتن به لئالی اسرار
و حکم است که در آن درياى بيکران نهفته شده است. با پر و بال ايات مىتوان
بفرموده حضرت بهاءالله "به مطلع بيّنات" پرواز کرد يعنى به مرتبه قرب الهى نائل
و فائز شد (رک_ بند ١٤٩ در کتاب اقدس)
روزه نيز مانند نماز عامل مهمّ ارتقاء روحانى است نه فقط موجب تسلّط بر جسم است
بلکه سبب مىشود که آدمى بر مشتيهيات نفس نيز غالب و فائق گردد.
حضرت عبدالبها فرمودهاند: "صيام سبب تذکر انسان است قلب رقّت يابد، روحانيت
انسان زياد شود و سبب اين مىشود که انسان فکرش حصر در ذکر الهى مىشود و از
اين تذکر و تنبّه، لابد ترقيات معنوى از براى او حاصل ميشود" (گلزار تعاليم
بهائى _ ١٨٧) حاصل کلام اين که "صيام جسمانى رمزى است از آن صيام روحانى" که
پرهيز از شهوات نفسانى و تمايلات شيطانى باشد.
ضمناً چنانکه در جهان اسلام هم معمول است ايّام روزهدارى وقت دستگيرى از فقرا
و اطعام گرسنگان و رسيدگى بحال بينوايان است و براستى بقول سعدى " عبادت بجز
خدمت خلق نيست"
بعد پنجم: روحانيّت بهائى در کلمه خدمت خلاصه ميشود. در آثار بهائى آمده که اگر
کار با روح خدمت انجام شود در حکم عبادت است و البته چنين کارى بايد مفيد به
جامعه باشد. خدمت بدو گونه است خدمتى که براى پيشرفت امر الهى يعنى آئين او
صورت مىگيرد و شکل ممتاز آن ابلاغ کلمه حقيقت به ديگر مردم است که بهائيان از
آن بکلمه تبليغ يا نشر نفحات الهى تعبير مىکنند و ديگر خدمتى که براى ترقى و
رفاه همنوعان و جامعه است در اثار بهائى مىخوانيم که:
"انسان از براى اصلاح عالم آمده و بايد لوجهالله به خدمت برادران خود قيام
نمايد"(گلزار تعاليم بهائى ص ١٧١) و يا آنچه که سبب نفع عالم است هرچه باشد لدى
الله مقبول و محبوب و دون آن هرچه باشد مردود چه که اين ظهور محض نجات و اصلاح
و اتّحاد و اتّفاق و راحت اهل عالم بوده ( ايضاً ص ١٧٠)
از جمله اين خدمات البته کمک و دستگيرى از بيچارگان است و رسيدگى بهدردمندان
امّا خدمات از ديدگاه بهائى باينگونه اعمال عامالمنفعه محدود نمىشود اگر کسى
براى ترويج صلح يا حفظ حقوق بشر يا برقرارى موّدت و وحدت بين ابناء نوع انسان و
ساير هدفهاى عالی انسانى و تمدنى کوشش کند البته کارى ممتاز کرده است حضرت
بهاءالله فرمودهاند "عالم بين باشيد نه خود بين" (٩) و اضافه کردهاند که
"خُلِقتم لاصلاح الخلق" و نيز "ماخلقتم لانفسکم بل للعالم ضعوا ماينفعکم و خذوا
ما ينتفع به العالم" يعنى بخاطر خودتان بوجود نيامدهايد از آنچه سود شما را در
بر دارد بگذريد و بآنچه همهٴ عاليمان را مفيد باشد روى آريد.
حضرت عبدالبهاء فرموده اند: "در هر دورى امر به الفت بوده و حکم به محبّت ولی
محصور در دائره ياران موافق بوده نه با دشمنان مخالف. امّا الحمدلله که در اين
دور بديع اوامر الهيه محدود بحدّى نه و محصور در طائفهاى نيست جميع ياران را
بالفت و محبّت و رعايت و عنايت و مهربانى بجميع امم امر ميفرمايند" (گلزار
تعاليم بهائى ص ٢٦٠)
چون اصل در روحانيّت اعتقاد به عوالم روحانى و عمل باقتضاى چنين اعتقادى است
بيان اين مطلب ضروراست که در اديان گذشته اعم از زردشتى، مسيحى و اسلام ذکر
فرشتگان خدا آمده است و چنانکه نويسنده مقالهاى مفصل در دائرة المعارف
بريطانيکا زير عنوان "اعتقادات و اصول جزمى در مذاهب" تشريح کرده گاه براى اين
فرشتگان تشخّص قائل شده و آنها را بنامهاى مخصوص چون جبرئيل، عزرائيل، اسرافيل
و غير آن ناميده اند شيطان هم در برخى کتب مقدسه گوئى واقعيّت عينى دارد و
اهريمن در برابر اهورامزدا و ايزدان قرار مىگيرد امر بهائى براى اصطلاحاتى چون
فرشته، ديو، شيطان، ابليس و امثال آن معانى روحانى قائل است واين اصطلاحات را
که در مراحل اوّليه رشد فکرى بشر براى تجسّم (يعنى افراغ معانى مجرد در قالبهاى
محسوس مادّى) ضرور بوده به معنى صفات خوب يا بد مى گيرد و همچنان که عقيده دارد
که اصالت با نور است و تاريکى حکم عدم يعنى نبود روشنى را دارد، اصالت با صفات
اهورائى است و ديو و شيطان و مانند آن فقدان يا نبود آن صفات هستند و در ذات
خود اصالت ندارند.
در آثار حضرت بهاءالله گاه اشاره به ملائک مقربين و حوريه هست امّا در خود آثار
تبيين و تفسير آن بدست مىآيد که بازمعانى انتزاعى مورد نظر است يعنى اشاره
رمزى به صفات ملکوتى است و نه اشخاص مشخص عينى و اين نکته شايان يادآورى است که
در الواح حوريه حضرت بهاءالله حورى بصورت زن تجسّم ظهور الهى يعنى فيضان نور
الهى در مظهر ظهور حق است و بدين گونه تصوير زن که درتورات بسيار منفى بوده در
آثار بهائى تصحيح ميشود و البته بايدمتذکر بودکه امربهائى از جمله بمناسبت
ولادتش در ايران، وارث ميراث عرفان شرق هم هست و کاربرد تصاوير وتماثيل
(صورخيال) براى افادهٴ معانى لطيفهٴ مجرّده در آثار عرفانى بسيار سابقه دارد.
يادداشت ها:
١_ رک . جزوه Livig The Life (حيات بهائى) که منتخباتى از برخى آثار اخلاقى و
تربيتى حضرت شوقى ربانى است (چاپ هند_ صفحه ٣٠)
٢_ رجوع شود از جمله بهفرهنگ فرانسوى Robert ( جلد يک )
٣_ غربى و شرقى در اينجا مراد غرب آسيا و شرق آن قارّهاست. مثلاً شينتوئيسم
يک مذهب شرقى است و آئين زردشت يک دين غربى يعنى غرب آسيائى. رک . کتاب ارزشمند
دکتر موژان مؤمن: پديده دين The Phenomenon of Religion انگلستان نشر سال ١٩٩٩
٤_ رک. مجموعه نصوص مبارکه به ترجمه انگليسى درمورد دعا و تفکر در:Compilation
of Compilations جلد ٢ نشر استراليا. ١٩٩١ صص ٢٣٠_٢٢٨
٥_ رک. مفاوضات مبارکه فصل تد: در بيان آنکه در وجود شر نيست. نشر ليدن ١٩٠٨ صص
١٩٨_١٩٩
٦_ رک . Divine Art of Living چاپ ١٩٨٦ امريکا ص ٣٩
٧_ رک. آغاز کتاب مستطاب اقدس
٨_ رک. خطابات مبارکه جلد٢متن نطق مبارک درنيويورک ٥ جولاى ١٩١٢ صفحه ١٧٠ _١٧٦
(نشر آلمان ١٩٨٤)
٩_ رک. مجموعه اى ازالواح جمال اقدس ابهى که بعد ازکتاب اقدس نازل شده . نشر
آلمان ١٣٧ بديع ص ٤٨
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
افزودن دیدگاه جدید